سوگ مادر

(45)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
3694

علاقه مندان به این کتاب
51

می‌خواهند کتاب را بخوانند
3

کسانی که پیشنهاد می کنند
6

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب سوگ مادر

انتشارات نی منتشر کرد:
من در تن مادرم زندگی کردم و اکنون او در اندیشه من زندگی می کند من باید بمانم تا او بتواند زندگی کند تا روزی که نوبت من نیز فرا رسد به نیروی تمام و با جان سختی می مانم. امانت او به من سپرده شده است. دیگر بر زمین نیستم، خود زمینم و به یاری آن دانه ای که مرگ در من پنهانش کرده است باید بکوشم تا بارور باشم.
شاهرخ مسکوب، روشنفکر، نویسنده، مترجم و شاهنامه شناس، در سال 1304 در بابل به دنیا آمد. دوره ی ابتدایی را در مدرسه ی علمیه ی تهران گذراند و ادامه ی تحصیلاتش را در اصفهان پی گرفت. در سال 1324 به تهران بازگشت و در سال 1327 از دانشگاه تهران در رشته ی حقوق فارغ التحصیل شد. نخستین نوشته هایش را در 1326 با عنوان تفسیر اخبار خارجی در روزنامه« قیام ایران» به چاپ رساند. از 1336 به مطالعه و تحقیق در حوزه ی فرهنگ، ادبیات و ترجمه روی آورد. او پس از انقلاب به پاریس مهاجرت کرد و تا آخرین روز حیات به فعالیت فرهنگی خود ادامه داد و به نگارش، ترجمه و پژوهش پرداخت. مسکوب در روز سه شنبه بیست وسوم فروردین 1384 در بیمارستان كوشن پاریس درگذشت. شهرت مسکوب تا حد زیادی وامدار پژوهش های او در «شاهنامه» فردوسی است. کتاب «ارمغان مور» و «مقدمه ای بر رستم و اسفندیار» او از مهم ترین منابع شاهنامه پژوهی به شمار می روند. مسکوب برخی از آثار مهم ادبیات مدرن و کلاسیک غرب را نیز به فارسی ترجمه کرده است. از جمله آثار او می توان به ترجمه ی کتاب های «خوشه های خشم» جان اشتاین بک، مجموعه «افسانه تبای» سوفوکلس و تألیف کتاب ها ی «سوگ سیاوش»، «داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع»، «مقدمه ای بر رستم و اسفندیار»، «در کوی دوست»، «گفت و گو در باغ»، «چند گفتار در فرهنگ ایران»، «خواب و خاموشی»، «روزها در راه»، «ارمغان مور»، «سوگ مادر»، «شکاریم یک سر همه پیش مرگ»، «سوگ سیاوش در مرگ و رستاخیز»، «مسافرنامه»، «سفر در خواب»، «نقش دیوان، دین و عرفان در نثر فارسی»، «درباره سیاست و فرهنگ» در گفت وگو با علی بنو عزیزی، «تن پهلوان و روان خردمند»، «ملیت و زبان (هویت ایرانی و زبان فارسی) اشاره کرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • افشین قنبری
    • 2

    «باری روز های سیاه و سخت به سراغ من هم آمده اند و من طعم اندوه را چشیده ام. اما روزهای اخیر نه سیاه بود و نه سخت. این چیز دیگری است. خدا می داند که هرگز روح من این همه دردناک و بیچاره نبود ولی خدا نمی داند. اگر می دانست محال بود که بتواند چنین ظلمی بکند. اگر می دانست نمی توانست.»

عیدی