با جام های شوکران (عصر داستان)

(1)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
109

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب با جام های شوکران

انتشارات عصر داستان منتشر کرد: سعید پیراهن ورزشی پوشیده بود و از چشم راستش خون می آمد اما بی توجه به اطراف سرگرم مسگری بود؛برای او و مارال.به انتهای بازار رسید و سوار ماشین های کمپرسی شد.قیافه های مردان دستار بر سر وزن ها و بچه هایی که به نظاره ایستاده بودند.کش می آمد.باد خنکی می وزید.پرچم ها در اهتراز بود و چفیه ها در باد می رقصیدند از خوزستان رسته بودند... فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی