انقلاب

(1)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
438

علاقه مندان به این کتاب
5

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب انقلاب

انتشارات آگه منتشر کرد: پاپا گفت: «زندگی‌مون اون‌قدرها هم بد نیست. ما چیزایی که لازمه رو داریم. الان اوضاع خیلی بهتر از بچگی‌های منه. اون‌وقت‌ها تمام روز رو تومزرعه پنبه می‌چیدیم و حتی یه دلار هم نمی‌گرفتیم.» آقای شلدون گفت: «اگه حق رای داشته باشی می‌تونی کار بهتری هم داشته باشی. می‌تونی یه مزرعه پنبه واسه خودت داشته باشی.» خانوم ویدلا آروم و با مهربانی گفت: «اگه حق رای داشته باشی می‌تونی مطمئن باشی که دیگه هیچکی مثل آدم دل نمی‌میره. اون دکتر لازم داشت اما هیچکی تو بیمارستان سفیدا حاضر نشد حتی به اون دست بزنه.» پاپا اشک‌هاش رو پاک کرد و گفت: «حرف آدل رو وسط نکش.» اما خانوم ویدلا دست مامان رو گرفت به پاپا نیگا کرد و ادامه داد: «اون دختر بیچاره با اون همه درد مرد. فقط به خاطر آپاندیس که دکترا خیلی راحت می‌تونستن خویش کنن. اما اون دکتر سفیدایی که شیفت بودن براش کاری نکردن. قانونم از ما حمایت نکرد. ما باس قانون رو عوض کنیم.» فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی