نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات مانا کتاب منتشر کرد:
از مقدمه کتاب :
آنجا، پشتِ در افتاده بود.
بوی چوب کهنه، باروت و روغنِ اسلحه از داخلِ کمدِ گوشهی اتاق به مشام میرسید. زمانی که نورخورشید از ورای پنجره وارد اتاق گردید، نوارهای از آفتاب پس از گذر از درون قفلِ درِ کمد، شکل ساعت شنی را به خود گرفت. اگر خورشید از زاویهای دیگر میتابید، میتوانست به اسلحهای که در میان قفسه قرار گرفته بود جلایی مات ببخشد.
اسلحه یک اُدسای روسی بود؛ نسخهای کپیشده از اِستِکین، اما معروفتر.
این اسلحهی بدقواره و اتوماتیک به خیلی جاها سفر کرده بود؛ همراه با قزاقهای ساکنِ لیتوانی به سیبری رفته و بین مراکز فرماندهی اورکاهاواقع در جنوبِ سیبری این دست و آن دست شده بود و قبل از اینکه بعدها به خانهی رئیس زندانی برسد که عادت به جمعآوری انواع اسلحه داشت، به رئیس گروه تبهکاری قزاقها، یعنی یک آتامان تعلق گرفته بود. این آتامان، اسلحه در دست، توسط افسر پلیسی کشته شده بود. در نهایت این اسلحه توسط «رودُلف آسایف» به لقبِ دُبیای، به نروژ آورده شده بود؛ آسایف کسی بود که قبل از ناپدید شدن، بازار موادمخدر اسلو را با فروش مخدرِ هروئین مانندی به اسم ویولن قبضه کرده بود و حالا این اسلحه در اسلو در منطقهی هلمنکولن، یا به طور دقیقتر، در خانهی «ریکل فاوک» قرار داشت. این اُدسا خشابی داشت که میتوانست بیست تا گلولهی ماکارُف نُه در هجده میلیمتری را در خود جای دهد و علاوه بر اینکه قادر بود گلولهها را به صورت تَکی شلیک کند، رگباری هم آتش میکرد. دوازده گلوله در خشاب باقی مانده بودند.
سه تا از این گلولهها به سمت رقبایِ مواد فروشی که اهل کوسوای آلبانی بودند شلیک شده بود که فقط یکی از آنها به هدف خورده بود.
دو گلولهی دیگر «گوستو هانسان»، دزد و دلالِ موادمخدری جوان را کشته بود که پول و موادِ آسایف را به جیب زده بود.
هنوز بوی سه گلولهای که آخرین بار از اسلحه شلیک شده بودند به مشام میرسید؛ هنگامی که افسر پلیس پیشین به نام «هری هول» در حال بررسی پروندهی قتل گوستو هانسان بود، این سه گلوله به سر و سینهاش شلیک شده بودند؛ آن هم در صحنهی جرمِ همین پرونده: هاوسمنسگیت، پلاک 92.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
عالیه حتما بخونید نمیشه زمین گذاشت