نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات بان منتشر کرد:
…سایهها مثل مار روی قلوهسنگها و لابهلای سنگ قبرها میخزیدند.
ماشاالله رو به عزیز کرد: «خب پسر، اینجا چیکار میکنی؟ باز دوباره از خونه فرار کردی؟»
عزیز گفت: «تو که بابام رو میشناسی، حرف زور میزنه. دعوامون شد. چند روزه از خونه بیرونم کرده. من هم اومدم اینجا.»
«یعنی تو غسالخونه خوابیدی؟»
«آره دیگه.»
«عجب سرِ نترسی داری، پسر.»
عزیز سکندری خورد و افتاد زمین. سریع بلند شد و روی زانوهایش دست کشید. از ماشاالله عقب افتاده بود، خودش را به او رساند. ماشاالله بیآنکه سرش را برگرداند، گفت: «دفعه چندمه میخوری زمین؟ از دست چپم بیا! اقلاً رو سنگ قبرها نیفتی. امشب دیگه حال مردهشستن ندارم.»
دست عزیز را گرفت و کشید طرف خودش: «داشتی میگفتی.»
عزیز خم شد و دستمال را به زانوی زخمیاش بست: «آقا ماشاالله، کار خوبی کردم که گفتم مُرده زنده شده؟ این کار خوبه، مگه نه؟»
سرش را بلند کرد. ماشاالله ایستاد و به چشمهای عزیز نگاه کرد: «اگه زنده باشه.»…
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.