او یک دستمال سرخ بود (خاطرات عبدالله نوری پور)

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
83

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب او یک دستمال سرخ بود

انتشارات سوره مهر منتشر کرد:
برای آخرین دیدار به بیمارستان رفتیم. منصور روی تخت آرام خوابیده بود. در چهره اش چیزی دیده نمی شد، جز آرامشی که حسرتمان را بیشتر می کرد. اوسطی دیرتر از ما وارد گروه دستمال سرخ ها شد و زودتر از ما برات شهادت را گرفت. اصغر وصالی، دستمال سرخ را از پیشانی منصور باز کرد و به گردنش بست. شاهرگ منصور تند و تند می زد! یاچشم های من این طور می دید که دستمال دورگردنش بی قراری می کند و سرخ و سرخ تر می شود
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی