خانه تاریک برادرم

(4)

400,000ریال

360,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
146

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب خانه تاریک برادرم

انتشارات پرسش منتشر کرد:
برای جلوگیری از واژه حق نداشتن اجازه به موجودی متولد شود که در وضعیتی بحرانی و تراژیک بار گناهی که بر دوش ماست بر شانه های ضعیف او حمل شود، همچون ما که بار گناهان پدران خود را بر دوش کشیدیم. زیرا اینها مایه رستگاری آنان می شد، اما نه ارواح آنان که مدام در گوشه و کنار آشیانه ما به دریوزگی آموزش پرسه می زنند نه غرایز ما که به طمع تداوم این گناه دلخوش به آن هستیم که حاملان دیگری برای آنکه خود نتوانستیم حمل کنیم یافته‌ایم و با رفتن ما عقوبت را به دیگرانی داده ایم که چه بسا خواسته‌شان نیست. هرکس که بعد از گناه نخستین چشم بر خطاهای خود و دیگران را ببندد شایسته نام انسان نیست و تنها نمی‌توانند نقاط اتصال به بشریت را بنا نهند. دکتر جوهره خود روح پاکی و عظمت انسان را دارا باشند و مغضوب آن و رانندگان از این دایره حق ندارند که به حیات شیطانی خویش تداوم بخشند. تنها در این صورت است که بخشیده خواهند شد و این بخش هایش و آموزش روح آنان و همچنین روح کسی که هرچند محصول گناه است، اما تنها به خاطر گناه دیگران و بدون آن که آلودگی به هرگونه خبط و خطایی پیدا کند بزرگترین نعمتی است که فقدان او را در این جهان توجیه می‌کند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • فاطمه سعیدی
    • 0

    وقتی که صغری نفت ریخت رو خودش، خدایی شد که زود سر کردم. نذاشتم هیشکی بفهمه. اگه نه همون وقتا بی‌آبرو می‌شدیم. به زور راضیش کردم. پسره هم بدبخت شد، ول کرد رفت اجباری سر به نیست شد. سر خاکش هم نرفتیم. پیرمرد دلش می‌خواست، اما جرئت نکرد. هی می‌رفت دم در، می‌اومد پس. منم هیچی نگفتم. اونم فهمید که نوا بره. اومد نشست پهلوم و جم نخورد.

عیدی