نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات شقایق منتشر کرد:
با خود گفتم: «دیدی آخرش دیوانه شدم؟!»
توهم زده بودم!
مغز بیچارهام این همه تنهایی را تاب نیاورده و کارش به خواب دیدن با چشمهای باز رسیده بود.
اما شنیدن دوبارهی اسمم با صدای رو به فریاد او من را از خیال توهم زدن بیرون کشید.
به سختی برخاستم، تن کرختم را از روی نیمکت بلند کردم و سمت ساحل چرخیدم.
چندبار پلک زدم تا تصویر تار آن دو مرد که از فاصلهی دور در امتداد ساحل به سمتم میدویدند، واضح شود.
هنوز مغزم گیج بود اما قلبم بیش از آن صبر نکرد.
فرمان تنم را قلب بر عهده گرفت و پاهایم را مجبور به دویدن کرد.
-خدایا... وای خدایا... وای...!
چشمانم پر شد از اشکی داغ، آنقدر داغ که تا مغزم را سوزاند.
طول اسکله را دویدم، پلههای چوبی را دو تا یکی پایین پریدم
گام بر شنهای ساحل کوبیدم
و با پشت دست اشکهایم را پس زدم تا بار دیگر او را ببینم و یقین کنم که خواب ندیدهام.
نه... خواب نمیدیدم، خودش بود. خود خودش...
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.