نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات هزاره ققنوس منتشر کرد:
از ماشین همکلاسی اش پیاده شد. راننده، شیشه ی ماشین را پایین کشید و با دست آینهی بغل را صاف کرد تا رفتن مجتبی را به داخل خانه خوب ببیند. مجتبی که فقط لب های قرمز راننده را در آینه می دید، دستی تکان داد و کلید را در قفل چرخاند. در خانه باز شد. اتومبیل عمو بدرالدین در حیاط پارک شده بود. کنار باغچه ایستاد و چند لحظه به چمن کچ لشده و درختچه های پر گل و رنگ و وارنگ خیره شد. شلنگ آب را با سر کفش بالا کشید و به کنار شیر آب پرت کرد؛ انگار حرصش را سر آن خالی کرده باشد. شلنگ سرخ بود. به نظرش خوشرنگ آمد؛ به همان خوشرنگی رژلب همکلاسی اش. تصمیم جدی گرفته بود همین امشب با مادرش حرف بزند و به این عذاب یک هفته ای اخیر پایان دهد. س هشنبه ی پیش یکی از دخترهای کلاس برای کار گروهی پایان ترم به منز لشان زنگ زده از آن لحظه خانه شان تبدیل به جهنمی سوزان شده بود. مادرش تا مرز سکته رفته و فکر میکرد دخترهای بی دین و ایمان حمله کرد هاند تا پسر مؤمن و دردانه اش را از چنگ شان درآورند. یک هفته ی تمام، چپ و راست، طعنه ها و بدوبیراه ادامه داشت…
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.