زیور (آترینا)

(2)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
627

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب زیور

انتشارات آترینا منتشر کرد:
- زیور چند وقته یه چیزی می خوام بهت بگم؛ اما هر بار خواستم بگم نتونستم؛ اما امروز تصمیم گرفتم بهت بگم. قلبم شروع کرد به تندتند زدن. زبونم نمی چرخید چیزی بگم.
محمد به حرف هاش ادامه داد و گفت:
- زیور من به تو علاقه مند شدم. دوست دارم باهات ازدواج کنم. فکر می کنم اگه با هم ازدواج کنیم، هردومون خوشبخت می شیم.
وای خدای من! چی می شنیدم؟ محمد داشت به عشقش اعتراف می کرد. خدایا شکرت! پس عشق من یک طرفه نبود.
اونم نسبت به من همین حس رو داشت.
محمد مثل لبو قرمز شده بود، کمی این پا و اون پا کرد و گفت:
- زیور تو رو خدا از دست من ناراحت نشو، من خواستم حرف دلم رو بهت بگم. تصمیمم برای ازدواج با تو جدیه.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی