نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات شقایق منتشر کرد:
به او چشم دوختم.
دوستش داشتم، حالا و اینجا دوستش داشتم.
اصلا بعضی ها را نمی شود دوست نداشت.
دوست داشتنشان آرام آرام می آید و توی قلبت می نشیند.
نگاهشان، لحنشان و... تو تعجب می کنی چرا یک روزی، یک جایی، به یک دلیلی از این آدم متنفر بوده ای!
می نشینی و نگاهشان می کنی، در خواب، در بیداری و شاید سالها بعد و سال ها بعد و هنوز در قلبت نفس می کشند.
مهم نیست فردا چه اتفاقی خواهد افتاد، تو در لحظه ای و این لحظه شاید ثانیه ای از بهشتی باشد که به تو وعده داده شده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
اصلاا خوب نبود اگه رمان خونید اینو اصلاا پیشنهاد نمیکنم
خیلی دوست داشتم کتاب رو..اصلا و به هیچ عنوان قابل پیش بینی نبود که آخر داستان چی میشه و خیلی برا من جذاب بود این قضیه چون توی رمان های ایرانی کم دیده میشه..خیلی همه چی واقعی بود و موضوع به شدت مهمی رو عنوان شده بود تو کتاب که متاسفانه هنوز هم هست تو ایران..من خیلی دوستش داشتم و پیشنهاد میکنم شما هم بخونید و لذت ببرید از این کتاب جذاب