نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات کتاب آترینا منتشر کرد:
جلو اومد و باهاش احوال پرسی کرد. نگاهم چرخید و روی چشمای مهربون و نگاه بی قرارش ثابت موند.
مانی اینجا چه می کرد؟
- سلام، خوبی؟
مثل همیشه مختصر و مفید. زیر لب سلام کردم. نگاهش آتیش به جونم انداخت.
انگار تازه قلبم موقعیت رو درک کرد. از شوک در اومد و به جای یکی در میون زدن، وحشی شد.
مقنعه ام رو، روی سینه ام کشیدم شاید که این پارچه نازک صدای بلند تپش قلبم رو کم کنه.
زانوهام می لرزید و پاهام میل شدیدی داشت که به سمتش قدم نه
بال بشه و پرواز کنه. گیرم پاهام رو مجبور به توقف و میخ شدن روی زمین کردم
با این قلبی که دیوانه وار می کوبه و صداش به عرش خدا هم می رسه چه کنم؟ گیرم قلبم رو هم خفه کردم و توی دهنش زدم
مشتش کردم و از ضربان انداختمش با این نفسی که برای این مرد میره و دیگه بالا نمی آد چه کنم؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
خیلی دوسش داشتم..اگه اشتباه نکنم اولین اثر نویسنده هست که با این حساب میتونم بگم خیلی عالیه..روابط خانوادگی داخل کتاب خیلی خوب نشون داده شده که تحت هیچ شرایطی همدیگه رو رها نکردن..خوندنش خالی از لطف نیست..مرسی از نویسنده