هارای

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
609

علاقه مندان به این کتاب
4

می‌خواهند کتاب را بخوانند
2

کسانی که پیشنهاد می کنند
2

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب هارای

انتشارات صدای معاصر منتشر کرد:
زیر لب آهسته گفتم:
«نترس! کاریت ندارم...فقط آروم باش.»
خندۀ کوتاهی کردم و ادامه دادم:
«با این پای چُلاقم چه‌کار می‌تونم بکنم؟»
التماسم کرد:
«تو رو به امام رضای غریب دست از سرم بردارید آقا! اگه بابام بفهمه... می‌دونید که چشم خونواده‌م واسه یه لقمه نون به دست شماست... نکنید ارباب این کار رو با من!»
انگشت اشاره‌م رو روی لبش گذاشتم و گفتم:
«فقط یه احظه... اذیتت نمی کنم. قرار نیست کسی خبردار بشه.»
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی