در دسترس نیست

(0)
نویسنده:

425,000ریال

382,500 ریال

دفعات مشاهده کتاب
101

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب در دسترس نیست

انتشارات ثالث منتشر کرد:
آخرین باری که با هم دعوا کردیم، در آپارتمان گیشا می‌نشستیم که چشم‌انداز قشنگی به شهر داشت. شب‌ها که چراغ‌ها روشن می‌شد، از هر دری حرف می‌زدیم. برای شیرین شعر می‌خواندم و زیر نور آکواریوم، ماهی‌ها به ما نگاه می‌کردند. اما یک روز به چشم هم زل زدیم و هر چه از دهنمان درمی‌آمد، نثار هم کردیم. چیزهایی به هم گفتیم که آدم شرمش می‌شود. راه فراری نداشتیم و کسی هم نمی‌توانست جلوی ما را بگیرد. مثل این بود که داری با ماشین توی جاده می‌روی و می‌دانی جلوتر راه خراب است و ممکن است با کله بروی ته دره اما نه برمی‌گردی و نه می‌زنی روی ترمز و با حرصی که در وجودت جمع شده پدال گاز را فشار می‌دهی و یک کله تا آخرش می‌روی.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی