تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
امین پور متولد 1343 و اولین فرزند خانواده و اهل اردبیل است .او در سن نوجوانی درگیر مسائل انقلاب می شود و عشق امام را در دل می پروراند . او تا قبل از رفتن به سربازی خودش را با کار در یک کبابی در تهران مشغول می کند . بعد از خدمت سربازی در عملیات کربلای چهار و پنج شرکت می کند و در تیر ماه 1367 در پاتک عراقی ها در منطقه چنگلوله و مهران به اسارت عراقی ها در می آید و پس از تحمل دو سال اسارت به وطن باز می گردد.پس از تحمل دو سال اسارت و شکنجه توسط نیروهای عراقی به وطن بازمی گردد .پس از بازگشت از اسارت دو ، سه سالی را در دادگستری اردبیل مشغول به کار می شود و پس از تحمل سال ها درد و بیماری ناشی از جنگ و اسارت و قبل از انتشار خاطراتش در آبان ماه 1386 در کنار همرزمان شهیدش آرام می گیرد . او پدر چهار فرزند و از جانبازان 25 درصدی جنگ تحمیلی بود گزیده متن :نگاهم رو صورت بچه ها می لغزید .فکر می کردم در بعضی چهره ها هاله ای را خواهم دید که از آن شنیده بودم .هاله ای از نور .در نگاه دیگران چیزی را می جستم که در چهره ام نبود ، با خود گفتم : مگر ما زمینی نیستیم ؟ هاله کجا و من گناهکار کجا؟ شاید هم چشمان من هنوز نمی توانست آن را ببیند . می رفتیم برای انتخاب شدن . بی شک خدا چیدنی ها را گلچین کرده . آن هایی که اعمالشان زیباست . شاید هم مرگشان . من جز کدام دسته بودم چیدنی ها یا نرسیده ها .با خود می گفتم : خوب نگاه کن می بینی .همان که کنا رآن پیرمرد ایستاده .مژه ها را می بینی .هر چشم هزار جنگجوی نیزه بردست . آری خوب نگاه کن همگی جنگجویانی زبردست .نگاه خمار .صاف چون آیینه .کدام گلوله او را به خدا خواهد رساند
نشر سوره مهر
