نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات هوپا منتشر کرد:
عصیانگران اتحادیهای از اعجوبهها هستند -انسانهایی دارای تواناییهای برتر- که از دل خرابیهای تمدنی فروریخته برخاستهاند و صلح و نظم را از زیر سلطهی آشوب دوباره برپا ساختهاند. آنها به عنوان قهرمانان عدالت، به نماد امید و دلاوری برای همگان تبدیل شدهاند... مگر برای اشراری که موجبات سقوط آنها را فراهم آوردهاند.
نُوا برای نفرت از عصیانگران دلیل خاص خودش را دارد و در پی انجام مأموریتی انتقامجویانه علیه ایشان است. به هدفش که نزدیک میشود، با آدرین آشنا میشود، جوانی از اعضای عصیانگران که به عدالت -و به نوا- اعتقاد دارد. اما نوا با شروری عهد وفاداری دارد که قادر است هر دو را نابود کند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب عصیانگران از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب عصیانگران از سایت آمازون امتیاز 4.6 از 5 را دریافت کرده است.
• پرفروشترین کتاب علمی-تخیلی نیویورک تایمز
• انتخاب فهرست ایندی در سال 2017
ماریسا مایر نویسندۀ پرفروش نیویورک تایمز است که با نوشتن کتاب سنگدل به شهرت رسید. سهگانۀ عصیانگران رمانِ علمی-تخیلی این نویسنده است که اولین جلد آن در سال 2017 منتشر شد و به مدت دو هفته در فهرست پرفروشترین کتابهای علمی-تخیلی نیویورک تایمز باقی ماند. جلد دوم این سهگانه با نام آشوبطلبان در سال 2018 و آخرین جلد آن با نام سوپرنوآ در سال 2019 منتشر شد.
«در دنیایی کاملاً تاریک، مردم از دیگرانی با توانایی ویژه میترسند، آنها فکر میکنند باید بتوانند این اعجوبهها را کنترل کنند و به آنها برچسب بزنند و یا آنها را بکشند وگرنه راه دیگری ندارند. مایر دنیایی خاکستری بین بدخواهی و فضیلت خلق کرده است و ابرقهرمانهایی از دل این دنیا بلند میشوند که همتا ندارند. داستان بین دنیای نوا و آدریان جابهجا میشود و کل داستان حس تعلیق با شما همراه است. کتاب عصیانگران سرشار از صحنههای اکشن است که طرفداران کتابهای فانتزی و کمیکهای ابرقهرمانی را مجذوب خود میکند. عصیانگران داستانی فراتر از شنلها و نقابها است و مایر به طرز شگفتانگیزی دنیایی خلق کرده است که بشریت در آن بین خیر و شر گرفتار شده است.» - پابلیشرز ویکلی
«حتی کسانی که چندان طرفدار کتابهای فانتزی نیستند عاشق قهرمانهای هوشمند و دنیای شگفتانگیز عصیانگران خواهند شد.» - مجلۀ جاستین
«مایر تعادل را بین صحنههای اکشن پیچیده و سرعتی کتاب حفظ کرده است. تراژدی دوران کودکی نوا باعث جلب همدردی خوانندگان میشود و آنها شاهد ادغام گروههای مختلف برای انتقامجویی هستند. غافلگیری، پنهانکاری و پیچشهای مختلف داستان را هیجانانگیزتر میکند و خوانندگان را وادار میکند برای رسیدن به کشف حقیقت صفحات را یکی پس از دیگری بخوانند.» - اسکول لایبرآری ژورنال
سالهاست که ادبیات فانتزی تبدیل به ژانری بزرگ در دنیای ادبیات شده است. پیش از این همه گمان میکردند که کتابهای فانتزی تنها برای سرگرمی کودکان و نوجوانان نوشته شدهاند اما رفتهرفته این باور تغییر کرد و ادبیات فانتزی توانست نظر مخاطبین تمام سنین را به خود جلب کند. با اینکه کتاب عصیانگران مناسب نوجوانان ۱۲ تا ۱۸ سال است اما بزرگسالانی که به کتابهای فانتزی و ماجراجویانه علاقهمند هستند نیز از خواندن آن لذت خواهند برد.
«هفتهها بود که نوا سرنگهای خالی را از پس کوچهی پشت آپارتمانشان جمع میکرد. میدانست اگر والدینش آنها را ببینند، دورشان میریزند؛ برای همین، سرنگها را داخل یک جعبهی کفش کهنه و کنار خرتوپرتهای دیگر مثل انواع پیچ، بستهای کمربند، سیمهای مسی، گلولههای پنبه و هر چیز دیگری پنهان میکرد که احتمال میداد در حین اختراع به کمکش بیاید. در جایگاه یک دختر ششسالهی در آستانهی هفت سالگی، خوب میدانست داشتن ابتکار عمل و عقل معاش چقدر مهم است؛ او که نمیتوانست فهرست اقلام مورد نیازش را تنظیم کند و پدرش را برای تهیهی آنها به فروشگاه بفرستد. سرنگها هم ممکن بود به درد بخورند. از همان اول هم این موضوع را میدانست. یک لولهی نازک پلاستیکی را به سر سرنگی وصل کرد و سر دیگر لوله را داخل لیوانی از آب گذاشت که آن را از شیر آب دستشویی پُر کرده بود. پیستون فشاری سرنگ را بالا کشید تا آب وارد لوله شود. زبانش را وسط سوراخی گذاشت که بهتازگی با افتادن اولین دندان شیری در ردیف دندانهایش باز شده بود، بعد یک سرنگ دیگر برداشت و به سر دیگر لوله زد، سپس دستش را داخل جعبهی ابزارش بًرد و یک تکه سیم بلند برداشت که با آن بتواند کابل و قرقرهای را که بالای خانهی عروسکیاش ساخته بود، محکم ببند.»
«فریادی از اتاق بغلی لحظهی شادش را آشفت، سپس زمزمۀ مادرش هم به گوش رسید. نوا به درِ بستهی اتاق خوابش نگریست. ایوی دوباره مریض شده بود. آن روزها انگار مدام تب میکرد و داروهایش هم چند روزی میشد که تمام شده بودند. عمو اَلک قرار بود برایش دارو بیاورد، ولی تا رسیدنش چند ساعتی مانده بود. وقتی نوا شنید که پدرش از عمو الک خواست برایش مقداری ایپوبروفن اطفال پیدا کند تا تب نوزاد را پایین بیاورند، فکر کرد بد نبود اگر او هم مقداری از همان آدامسهای میوهای درخواست میکرد که تولد سال قبلش هدیه گرفته بود، شاید هم بهتر بود تقاضا میکرد یک بسته باتری شارژی برایش بیاورد. با باتریهای شارژی خیلی کارها میشد کرد. اما بابا حتماً درخواست نوا را در چشمش دیده بود که با نگاهی او را ساکت کرده بود. نوا معنای درست آن نگاه را نمیفهمید؛ عمو الک که همیشه به آنها لطف داشت -از غنایم خودش برایشان خوراکی و لباس و حتی اسباببازی میآورد ـ اما والدینش هرگز دوست نداشتند چیز خاصی از او بخواهند، فرقی هم نداشت که چقدر به آن چیز نیاز داشتند. اغلب برای تهیهی مایحتاجشان به بازار میرفتند و با چیزهایی که پدرش میساخت، معاملهی پایاپای میکردند. بار آخری که پدرش به بازار رفته بود، با یک بسته پوشک چندبار مصرف برای ایوی و یک بریدگی زشت روی پیشانیاش برگشته بود. مامان خودش آن زخم را بخیه کرد.»
«مامان به آشپزخانه برگشت تا قوطیها و جعبههایی را جمعوجور کند که روی کفپوش لینولئومی آشپزخانه ریخته بود و بابا هم روی یک صندلی پشت تنها میز آپارتمان نشست. نوا دید که او یک لحظه شقیقههایش را مالید و بعد، راست نشست و پروژهی بعدیاش را شروع کرد. نوا مطمئن نبود پدرش میخواست چه بسازد، اما عاشق آن بود که کار کردنش را تماشا کند. استعدادش بسیار جالبتر از نوا بود: میتوانست رشتههای انرژی را وسط زمین و هوا بگیرد، آنها را خم و راست کند، شکل دهد و بهصورت میلههای زرین درآورد. تماشاکردنش خیلی حظ داشت. ظاهر شدن نوارهای باریک و برّاق وسط هوا و زمین سحرانگیز بود و انگار هوای درون آپارتمان را نیز به دَم گرفتن وامیداشت و بعد هم که پدرش آنها را به چیزی ملموس و واقعی تبدیل میکرد، فضا دوباره ساکت و تاریک میشد.»
در ابتدای کتاب عصیانگران، همۀ مردم جزو اشرار بودند. صدها سال مردم دنیا از اعجوبهها میترسیدند، آنها اعجوبهها را شکار میکردند، شکنجه میدادند و تصور میکردند آنها عجیبالخلقه و نفرتانگیز هستند. اعجوبهها صدها سال در مقابل مردم دوام آورده بودند تا اینکه اِیس آنارکی همه چیز را تغییر داد. او نیرومندترین اعجوبهها را گرد هم آورد و به کمک آنها همه چیز را ویران کرد. بانکها و بازار بورس تبدیل به ویرانه شدند، پلها، بزرگراهها و آسمانخراشها تبدیل به سنگلاخ شدند. او هواپیماهای نظامی را مثل پشه از آسمان پایین کشید و تانکها را مانند قوطیهای حلبی له کرد و هر کسی که رویش را زمین انداخته بود از روی زمین برداشت. حکومتها ساقط شدند و آشوبطلبان کاری نداشتند که پس از فروریختن جهان چه خواهد شد. اما خیلی زود دارودستههایی پلید از میان خاکسترهای جامعه بیرون خزیدند که به دنبال قدرت بودند. خیلی زود نفوذ اِیس آنارکی سراسر سیاره را درنوردید. اعجوبهها به دنبال رفتار عادلانه، حقوق انسانی و حفاظت قانونی بودند اما در برخی کشورها خشونت به آشوب و هرجومرج منتهی شد و جنگهای داخلی در هر قارهای درگرفت. نام این دوره را «عصر آشوب» گذاشتند. مردم عادی نیز از همه بدتر بودند، آنها هیچ قانونی نداشتند، انبارها را غارت میکردند، ذخایر را به تاراج میبردند و کودکان را در جوی آب رها میکردند تا بمیرند. ظاهراً عصر آشوب پایانی نداشت تا اینکه امید آمد. امیدی نویدبخش و روشن با شنل و نقاب رخ نمود. امید و اهلش خود را «عصیانگران» نامیدند.
نوآ یک اعجوبه است. او میتواند تنها با لمس کردن دیگران را بخواباند اما خودش پس از قتل فجیع خانوادهاش هرگز نمیخوابد. او بخشی از گروه آشوبطلبان و البته خواهرزادۀ اِیس آنارکی است. عصیانگران ابرقهرمانهایی هستند که نظم را به دورۀ آشوب برگرداندند اما طی آن اعجوبهها را مورد آزار و اذیت قرار دادند و گروههای قتل آنها بسیاری از جمله والدین و خواهر نوا را به قتل رساندند. حالا مردم عادی عصیانگران را میپرستند. آشوبطلبها و اعجوبهها آمادهاند که گروه عصیانگران را به زیر بکشند و نوا به دنبال این است که انتقام خانوادهاش را از گروه عصیانگران بگیرد. برای از بین بردن عصیانگران، نوا مجبور است یکی از آنها بشود و وانمود کند طرف عصیانگران است. او به همراه آدریان، پسر دو تن از بنیانگذاران عصیانگران، عضو تیمی میشود و حین یادگیری کمکم به هم تیمیهایش علاقهمند میشود و حالا دودل شده است و دیگر نمیداند انتقام گرفتن کار درستی است یا نه.
عصیانگران یکی از جذابترین داستانهای فانتزی و علمی- تخیلی چند سال اخیر است. اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، به شما پیشنهاد میکنیم کتابهای زیر را نیز بخوانید.
• سنگدل اولین رمان مستقل و فانتزی مریسا مایر است. این کتاب پیش درآمدی بر کتاب کلاسیک آلیس در سرزمین عجایب اثر لوئیس کارول است و نویسنده داستان بدنامترین شرور سرزمین عجایب یعنی ملکۀ قلبها را تعریف میکند. داستان این کتاب مربوط به مدتها قبل از تبدیلشدن این دختر به ملکۀ وحشت سرزمین عجایب است و نویسنده به ما نشان میدهد که چه بر سر این دختر آمد که در نهایت تبدیل به شرورترین شخصیت سرزمین عجایب شد.
• تلماسه اثر فرانک هربرت نویسندۀ آمریکایی است. این کتاب یکی از مهمترین آثار علمی- تخیلی جهان و شناختهشدهترین اثر این نویسنده است. در این رمان بشر آنقدر پیشرفت کرده که توانسته به سراسر جهان سفر کند. داستان در امپراتوری بین سیارهای و گستردهای اتفاق میافتد که کنترل بخشهای بیشتر آن بر عهدۀ خاندان اشرافی وفادار به سلسلۀ پادشاهی کورینو است و نویسنده در تلماسه بر روی شخصیت پل آتریدیز تمرکز دارد.
• کتاب کاراوال اثر استفنی گاربر نویسندهٔ آمریکایی است. این کتاب به سرعت تبدیل به پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز شد. کاراوال داستان یک رقابت افسانهای، عشقی خیرهکننده و پیوندی ناگسستنی بین دو خواهر به نام اسکارلت و تِلا است. آنها وارد کاراوال میشوند اما ظاهراً بیرون آمدن از کاراوال به آن راحتی که فکر میکردند نیست.
• کتابِ الریک ملنیبونِی اثر مایکل مورکاک نویسندهٔ انگلیسی است. مورکاک اولین بار این شخصیت را در داستان کوتاهِ «شهر رویایی» خلق کرد و این ضد قهرمان زال محکوم به فنای مورکاک تبدیل به یکی از شناختهشدهترین شخصیتهای ادبیات فانتزی شد. این اولین و کاملترین رمانِ مورکاک است که در آن به آخرین امپراتوری تمدن جزیرهٔ راکد ملنیبونی پرداخته است.
مریسا مایر در سال 1984 به دنیا آمد. او رماننویس آمریکایی است که کتابهای معروفی از جمله سنگدل و سلسلۀ لونار را برای نوجوانان نوشته است. کتابهای او در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز آمده است. اولین رمان مجموعۀ سلسلۀ لونار با عنوان سیندر در سال 2012 منتشر شد. «سلسلۀ لونار» که اولین مجموعه رمان این نویسنده بود توانست خوانندگان بسیاری را به خود جذب کند. مریسا مدرک کارشناسیاش در رشتۀ نویسندگی خلاق و ادبیات کودکان را از دانشگاه Pacific Lutheran و کارشناسی ارشدش در صنعت انتشارات را از دانشگاه پیس دریافت کرد. پس از فارغالتحصیلی مدتی به عنوان ویراستار در سیاتل کار میکرد تا اینکه حروفچین و ویراستار مستقل شد. سپس شروع به نوشتن کرد و تبدیل به نویسندۀ تمام وقت شد. مریسا علاوه بر نوشتن، میزبان پادکست «نویسندۀ خوشحال» نیز هست. او هم اکنون با همسر و دو فرزندش در نزدیکی تاکوما، واشنگتن زندگی میکند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
خیلی حس بدیه آدم اینهمه تعریف از یه کتاب میشنوه و خوشش نمیاد حقیقتن برای من جذابیتی نداشت این کتاب خیلی خیلی معمولی بود
خیلی خفن بود
این کتاب واقعا نفس گیر و پر کشش بود و به قدری هم ذهن رو درگیر تئوری های مختلف میکرد که ارزش خوندن رو صددرصد داره