شوایک سرباز پاک دل

(3)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
740

علاقه مندان به این کتاب
4

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب شوایک سرباز پاک دل

انتشارات کتاب زمان منتشر کرد:
شوایک هرچند با چارلی از جهاتی متفاوت بود، ولی با او و با دن کیشوت یک وجه مشترک داشت. این هر سه نفر فضای تنهایی خود را در میان غوغا و هیاهوی عظیم آدمیان پیوسته باز می‌یافتند. مردم به هر مناسبتی و در هرجایی با نظر بد به آنها می‌نگریستند، چون احساسات آنها را درک نمی‌کردند، هم از جانب بالا دستانشان و هم زیردستانشان مورد بدرفتاری قرار می‌گرفتند. شوایک مثل چارلی غیر از دو متفق برگزیده نداشت: یکی چند زن خوش قلب و مهربان نسبت به این بچه‌های بزرگ، و دیگری طبیعت.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب شوایک سرباز پاک دل اثر یاروسلاو هاوشک

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

شوایک سرباز پاک دل از سایت گودریدز امتیاز ۴.۱ از ۵ را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

شوایک سرباز پاک دل از سایت آمازون امتیاز ۴.۵ از ۵ را دریافت کرده است.

معرفی رمان شوایک سرباز پاک دل:

شوایک سرباز پاک دل رمانی در ژانر کمدی سیاه اثر یاروسلاو هاوشک نویسندهٔ اهل چک است که بین سال‌های ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۳ منتشر شد. این رمان داستان مردی میانسال، خوش‌ذوق و ساده‌ دل است که به نظر می‌رسد بسیار مشتاق خدمت به نیروهای اتریش-مجارستان در جنگ جهانی اول است. شوایک به‌خاطر منطق پوچ و حس شوخ‌طبعی‌اش معروف است ولی درگیر ماجراهایی ناگوار می‌شود که نویسنده از طریق آن‌ها پوچ بودن جنگ و بوروکراسی را نشان داده است. این رمان به دلیل مضامین ضد جنگ خود به شهرت رسید و یکی از پرترجمه‌ترین رمان‌های ادبیات چک است که به بیش از ۵۰ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شد.

چرا باید رمان شوایک سرباز پاک دل را بخوانیم؟

نویسنده در رمان شوایک سرباز پاک دل به مضامینی همچون میهن پرستی، حماقت جنگ و انعطاف‌پذیری روح انسان پرداخته است. بسیاری از مردم آثار هاوشک را به خاطر طنز غنی و عناصر هجوآمیز تکرارنشدنی‌اش می‌خوانند و همین ویژگی‌ها این رمان را تبدیل به یکی از رمان‌های کلاسیک‌ جذاب و معروف در ادبیات ضدجنگ کرده است. شوایک شخصیتی است که به‌رغم ظاهر ساده‌اش، تفسیری قدرتمند در مورد بیهودگی جنگ و پوچ بودن سلسله مراتب اجتماعی و نظامی ارائه می‌دهد.

جملات درخشانی از کتاب شوایک سرباز پاک دل:

«معلوم است، مادام‌مولر. فرض کنید شما میخواهید بروید آرشیدوک یا امپراطور را بکشید، خوب، اولین‌کاری که باید کرد اینست که با یک نفر شور و مشورت کنید. هر چه کله بیشتر باشد فکر هم بیشتر است. این میگوید این کار را بکنیم، آن میگوید آن کار را بکنیم، آن‌وقت است که «کار سرانجام میگیرد»، همان حرفی که توی سرود ملی‌مان هم هست. اصل کار اینست که آن موقع بزنگاه را، وقتی یک‌همچو آدمی از جلوی شما رد میشود، درست انتخاب کنید. مثلا این «لوشنی» که تن امپراطریس مرحوم ما الیزابت را با سوهان سوراخ سوراخ کرد... این یکی کارش را خوب بلد بود: آرام و بی‌سروصدا کنارش قدم میزد. یکدفعه پرید و کارش را کرد. همین است دیگر، آدم نباید به مردم اعتماد کند، مادام مولر. از آن موقع دیگر امپراطریس‌ها نمی‌توانند گردش بروند. تازه این آخر کار نیست. خیلی آدمهای دیگر هستند که منتظر نوبتشان هستند. حالا می‌بینید، مادام‌مولر، که تزار روسیه و تزارین هم وقتشان میرسد. امپراطور ما هم حالا که سری خانوادگی با عمویش شروع شده ممکن است خیلی زود بهمین بلادچار بشود... میدانید، این بابای پیر ما خیلی بدخواه دارد، ذاز فردیناند هم بیشتر، بقول آن آقائی که آنروز توی رستوران می‌گفت: یک روزی میرسد که همهٔ سلاطین یکی بعد از آن یکی قالشان کنده میشود و هیچکس حتی دادستان کل هم نمیتواند بدادشان برسد. موقع پرداخت حساب هم، این آقائی که حرفش را میزنم پول نداشت.»

«در کافهٔ «کالیس» فقط یک مشتری بود. این مشتری «برتشنایدر» مأمور خفیه پلیس بود. صاحب کافه آقای «پالیوچ» مشغول آب‌ کشیدن بشقابهای زیردستی بود و برتشنایدر بی‌نتیجه سعی میکرد سر حرف را با او باز کند. پالیوچ به بدزبانی معروف بود. نمیتوانست دهن باز کند بدون اینکه لفظ «گ...» را بر زبان بیاورد. ولی با ادبیات غریبه نبود و به هر کس گوش شنوائی داشت توصیه میکرد که آن قسمت از نوشتهٔ ویتکور هوگو که جواب فرماندهٔ گارد ناپلئون به انگلیسی‌ها در نبرد واترلو را نقل کرده است، مرور کند. 
برتشنایدر برای این که صاحب کافه را بحرف بیاورد گفت:
ـ تابستان خوبی داریم.
پالویج که مشغول چیدن بشقابها روی بوفه بود جواب داد:
ـ گ... بگیرند این تابستان را.
برتشنایدر با امید ضعیفی گفت:
ـ در این سرایه‌ووی لعنتی اتفاقات عجیبی می‌افتد.
پالویچ پرسید:
ـ در کدام سرایه‌وو؟ مقصودتان آن عرق فروشی در نوسل است؟ هیچ تعجبی ندارد. آنجا هر روز کتک‌کاری است. اصلا هم میدانند نوسل چه‌جور جائی است...»

«سکوتی طولانی برقرار شد که شوایک با آهی آنرا شکست و گفت: ـ الان در محکمهٔ عدل‌الهی است. خداوند روحش را غریق رحمت کند. آنقدر عمر نکرد که امپراطور بشود. وقتی من خدمت میکردم، یک ژنرال داشتیم که از اسب افتاد و بی‌سروصدا مرد. می‌خواستند دوباره سوارش کنند اما دیدند که انگار سالهاست مرده است. او هَم قرار بود همان روزها فلدمارشال بشود. این اتفاق موقع رژه افتاد. این رژه‌های نظامی هم آخر و عاقبتی ندارند. اینرا از من داشته باشید. در سرایه‌وو هم یک رژه نظامی بوده که باعث این اتفاق شده است. یادم می‌آید که یک رژه شبیه این داشتیم، از قضا حدود بیست تا از دکمه‌های اونیفورم من افتاده بود. بله، برای همین پانزده روز رفتم حبس انفرادی. دو روز تمام دست و پا بسته مثل یک کالباس بسته‌بندی شده بودم. ولی انضباط توی سربازخانه به چشم من خیلی مهم است، لازم هم هست. سرهنگ ما همیشه به ما می‌گفت: «گوساله‌ها، انضباط لازم است، برای اینکه اگر انضباط نبود شماها مثل میمون از درختها بالا میرفتید. اما خدمت سربازی از شما بی‌شعورها اعضاء درستی برای جامعه می‌سازد!» حق هم داشت! مجسم کنید یک پارک، فرض کنیم پارک میدان کارل، آنوقت روی هر درخت یک سرباز بی‌انضباط. این بوده همیشه مرا بیشتر از هر چیزی ترسانده است.»

تحلیلی بر رمان شوایک سرباز پاک دل‌:

داستان این رمان در طول جنگ جهانی اول در اتریش-مجارستان می‌گذرد. حدود پانزده میلیون نفر در جنگ جان باختند که یک میلیون نفر از آن‌ها سربازان اتریش-مجارستانی و حدود صدوچهل هزار نفرشان اهل چک بودند. هاوشک که خود در جنگ حضور داشت، تمام جنبه‌های این جنگ را در کتاب شوایک سرباز پاک دل بررسی کرد. به نظر می‌رسد که بسیاری از موقعیت‌ها و شخصیت‌های رمان حداقل تا حدودی براساس خدمت هاوشک در هنگ پیاده‌نظام ۹۱ ارتش اتریش‌-مجارستان نوشته شده‌اند اما هاوشک در این رمان به مضامین ضدجنگ گسترده‌تری هم پرداخته است. این رمان درواقع اثری در ژانر کمدی پوچ است که نویسنده در آن به بیهودگی جنگ اشاره کرده و نظم ارتش اتریش را به‌طور خاصی بررسی می‌کند. بسیاری از شخصیت‌های این رمان، به ویژه آن‌هایی که اهل چک هستند به نمایندگی از امپراتوری اتریش-مجارستان در جنگی شرکت کرده‌اند اما اصلاً آن را درک نمی‌کنند و هیچ وفاداری‌ای نیز نسبت به امپراتوری حس نمی‌کنند. نویسنده با کمک شخصیت شوایک به توسعهٔ این موضوع پرداخته است. شوایک به‌خاطر حماقت یا شاید هم بی‌کفایتی‌اش که احتمالاً نمایشی بیش نیست، موفق می‌شود اقتدار نظامی را ناکام بگذارد. اما خواننده در مورد این‌که آیا شوایک واقعاً بی‌کفایت است یا عمداً خودش را پاک دل نشان می‌دهد، به شک می‌افتد. وقایع رمان زمانی به اوج خود می‌رسند که نیروهای خودی شوایک را به‌خاطر پوشیدن یونیفرم روسی به اشتباه اسیر می‌گیرند.

خلاصهٔ رمان شوایک سرباز پاک دل:

داستان رمان شوایک سرباز پاک دل از پراگ و با خبر ترور در سارایوو آغاز می‌شود که به جنگ جهانی اول سرعت می‌بخشد. شوایک چنان شور و شوقی در مورد خدمت صادقانه به ارتش امپراطوری در نبرد نشان می‌دهد که هیچ‌کس نمی‌تواند تصمیم بگیرد که آیا او صرفاً یک احمق است یا با حیله‌گری‌هایش قصد تضعیف جنگ را دارد. برتشنایدر یکی از اعضای پلیس ایالتی در نهایت شوایک را پس از بیان برخی اظهارات نه‌چندان حساس سیاسی، دستگیر و روانهٔ زندان می‌کند. پس از تأیید دیوانگی‌اش، او را به یک دیوانه‌خانه می‌فرستند. در طول رمان شوایک با شخصیت‌های مختلفی از جمله افسران، سربازان و غیرنظامیان زیادی روبه‌رو می‌شود که هر کدام پیچیدگی‌ها و تضادهای زندگی در زمان جنگ را منعکس می‌کنند.

اگر از خواندن کتاب شوایک سرباز پاک دل لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب دایی جان ناپلئون رمانی طنز و متفاوت، از ایرج پزشکزاد نویسنده و طنزپرداز ایرانی است که اولین بار در اواخر دههٔ 1340 به‌صورت پاورقی در «مجلهٔ فردوسی» منتشر شد و سپس در سال 1349 به‌صورت کتاب به چاپ رسید. دایی‌جان ناپلئون روایت پسری به نام سعید است که عاشق دختردایی خود لیلی شده است. سعید به همراه خانواده‌اش و خانوادهٔ دایی و چند خانوادهٔ دیگر در باغی بزرگ و چند عمارتی زندگی می‌کنند.

• کتاب دن کیشوت رمان حماسی در دو جلد نوشتۀ سروانتس نویسندۀ بزرگ اسپانیایی است. این کتاب داستان آلونسو کیشانو، مردی پنجاه ساله و نجیب‌زاده‌ای نه‌چندان ثروتمند است که تمام وقتش را به خواندن کتاب‌های ممنوعه دربارۀ شوالیه‌ها می‌گذراند. او برای خرید کتاب‌های بیشتر حتی زمین‌هایش را هم می‌فروشد و روز و شب به مطالعه می‌پردازد و از خواب و خوراک میفتد. بر اثر کم‌خوابی مغزش خشک می‌شود و گرفتار اوهام و خیالات می‌گردد.

دربارۀ یاروسلاو هاوشک‌: نویسندهٔ اهل چک

شوايک سرباز پاک دل

یاروسلاو هاوشک نویسنده، طنزپرداز و روزنامه‌نگار در ۱۸۸۳ به دنیا آمد و در ۱۹۲۳ درگذشت. او ابتدا آنارشیست و سپس کمونیست و درنهایت کمیسر ارتش سرخ در برابر لژیون چکسلواکی بود. او را بیشتر به‌خاطر نوشتن رمان «شوایک سرباز پاک دل» می‌شناسند. این رمان به ۶۰ زبان زنده دنیا ترجمه شد که آن را تبدیل به پرترجمه‌ترین رمان ادبیات چک کرد. پدرش جوزف هاوشک معلم ریاضیات و متعصب مذهبی بود که خیلی زود در اثر مسمومیت با الکل درگذشت و در اثر درد ناشی از سرطان به زندگی خود پایان داد. سپس فقر باعث شد که مادرش به همراه سه فرزندش بیش از پانزده بار به مکان‌های مختلف نقل‌مکان کند. دوران کودکی هاوشک عادی و به ماجراجویی با همسالانش گذشت. در سال ۱۸۹۷ زمانی که دانشجو بود در شورش‌های ضد آلمان در پراگ شرکت کرد. او دستگیر شد و معلمان او را مجبور کردند که داوطلبانه ترک تحصیل کند. سپس او به عنوان داروساز در داروخانه مشغول به کار شد و درنهایت از آکادمی بازرگانی چک-اسلاونی فارغ‌التحصیل شد. پس از فارغ‌التحصیلی کارمند بانک اسلاویا شد اما به زودی شغل خود را تغییر داد و روزنامه‌نگار شد. در سال ۱۹۰۷ او سردبیر یک مجلهٔ آنارشیستی شد و برای مدتی به زندان افتاد.

پیشینهٔ ادبی:

در سال ۱۹۰۸ او ویرایشگر مجلهٔ «افق زنان» شد و تا سال ۱۹۰۹ شصت و چهار داستان کوتاه از او منتشر شده بود. او یک سال پس از ازدواج با زن موردعلاقه‌اش سعی کرد مرگ خود را جعل کند و برای همین بازداشت شد و همسرش او را ترک کرد. با این‌حال منابعی عنوان کردند که او قصد خودکشی داشته است به این دلیل که فهمیده قادر به ادامهٔ زندگی زناشویی نیست. پس از این تلاش، او برای مدت کوتاهی در بیمارستان روانی بستری شد. در سال ۱۹۱۱ او حزبی را در چارچوب قانون به راه انداخت و همچنین یک اثر طنز سیاسی و اجتماعی با نام همین حزب نوشت که تا سال ۱۹۶۳ منتشر نشد. در آغاز جنگ جهانی اول او با جوزف لادا کاریکاتوریست زندگی می‌کرد که بعدها کاریکاتورهای رمان شوایک را کشید. در فوریه ۱۹۱۵ هاوشک به گردان جایزین هنگ ۹۱ فراخوانده شد. او تا ۲۴ سپتامبر ۱۹۱۵ در جبهه خدمت کرد تا این‌که به دست روس‌ها اسیر شد و به اردوگاه توتسکویه در استان اورنبورگ فرستاده شد و در سال ۱۹۱۶ به لژیون چکسلواکی پیوست و سپس به عنوان توپچی مشغول به خدمت شد. از ژوئیه ۱۹۱۶ تا فوریه ۱۹۱۸ او در مجله‌‌ای نظامی می‌نوشت و تعدادی مقالهٔ ضد بلشویکی نیز از او منتشر شد.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (4)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • نگار آذرشب
    • پاسخ به نظر

    داستانی از نگرش یک سرباز ابله که به سمت جنگی روانه‌شده که هیچی ازش نمی‌فهمده و حتی اهمیتی به شرکت‌کردن یا نکردن توش نمی‌ده. منو یاد سلاخ‌خانهٔ شماره پنج ونه‌گات انداخت.

  • تصویر کاربر

    • برهان جعفری
    • پاسخ به نظر

    با وجود طولانی‌بودن و ماهیت پرپیچ‌وخم رمان، حس می‌کردم باید به خوندنش ادامه بدم. یکی از بهترین کتاب‌هایی که توی عمرم خوندم و چیزی که بیشتر از همه منو جذب کرد لحن نویسنده بود.

  • تصویر کاربر

    • افرا فرهامه
    • پاسخ به نظر

    یک رمان طنز با پیامی ضد جنگ. مثلاً یه جا شوایک یه سگی رو می‌دزده و سگ درنهایت تسلیمش می‌شه و این به‌نظرم توصیفی از وضعیت سربازهاست که انگار از خونه‌شون دزدیده شدن.

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (4)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • نگار آذرشب
    • 0

    پالیوچ درمقابل این سؤال که بنظرش حساس و خطرناک رسید، بی‌اعتنا جواب داد این موقع سال در بسنی و هرزگوین گرمای بدی است. وقتی آنجا خدمت وظیفه میکردیم هر روز مجبور بودیم روی سر سرهنگمان یخ بگذاریم.

  • تصویر کاربر

    • برهان جعفری
    • 0

    یک‌چشم بهم زدن، آق ارباب. فکرش را بکنید، هفت‌تیر اسباب‌بازی نیست. همین چندوقت پیش بود در ولایت ما نوسل، یک آقائی با هفت‌تیر بازی میکرد تمام خانواده‌اش را کشت. حتی دربان که خودش را به طبقهٔ سوم رسانده بود ببیند چه خبر شده جان بدر نبرد.

  • تصویر کاربر

    • افرا فرهامه
    • 0

    صاحب کافه جواب داد حق با شماست. اما چون مگس‌ها رویش کثافت میکردند برداشتم گذاشتمش توی انبار بالا. میدانید، اینجا خیلی آدم میاید. ممکن بود یکوقت یک کسی یک حرف نابابی بزند برای من دردسر درست کند. مگر من خودم هزارجور دردسر ندارم؟

  • 1
  • 2
عیدی