دلقک خانه

(0)
نویسنده:

660,000ریال

594,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
731

علاقه مندان به این کتاب
6

می‌خواهند کتاب را بخوانند
4

کسانی که پیشنهاد می کنند
5

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب دلقک خانه

انتشارات سیب سرخ منتشر کرد:
دلقک در چهل نمایش شبانه ما را به جست و جوی انسان می برد. قهرمان نمایش های او در همه ی صحنه ها «انسان» است. دلقک در «حسرت انسان شدن» می سوزد و به دنبال راه چاره، بی تابانه به مکاشفه می رود. صحنه ی نمایش های شبانه، نمادی از حیات و زمین است. دلقک، شب شکن است و با تبری در دست به جنگ فقر می رود. او در دوئل قرن با شنیدن صدای چلچله ها، ناپدید میشود. بلورهای سفید برف در تلالؤ آفتاب خبر از جاودانگی می دهند و دلقک به انسانها نگاه می کند. دشمنی دیرینه ی دلقک با ملخ های مست، تنفر ذاتی او از مترسکها را به دنبال دارد و آنها را به مبارزه می طلبد تا از دنیای هزارنقش آیینه ها بگریزد. کابوس رؤیایی دلقک، طعم پرتقال دارد، و زمین را با همه ی عظمتش در مشت خود می گیرد. دلقک سنگین ترین موجودات زمین را می شناسد و روی پله های نردبان متناهی، چشم به آسمان دارد تا با پرواز خاک، از بند دلقک خانه ی جهان رها شود، از کبوترخانه به آسمان پرواز کند و بر تاریکی شب، نور بپاشد. دلقک که یک آدم فضایی است، ترجیح می دهد تاریک فکر باشد. او «مرگ زمان» را تجربه خواهد کرد، چرا که در عطش جاودانگی است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (2)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • شاهد شیدا
    • پاسخ به نظر

    قبلا کتاب رویابین رو از این نویسنده خوندم. رویابین چندسال پیش نوشته شده اما مجوز چاپ نگرفته و اینترنتی پخش شده. کتاب رویایین یه خوانش نو از بوف_کور صادق هدایته ک برعکس کتاب هدایت به شدت قصه‌گوئه و نثر روان و سیالی داره. پیشنهاد میکنم حتما بخونید. کتاب دلقک_خانه هم یه سری نمایش عجیب‌وغریب از دلقکه ک مخاطبش هم نوجوانان میتونن باشن و هم بزرگسالان

  • تصویر کاربر

    • حسین زبردست
    • پاسخ به نظر

    کتاب شامل 40 داستانکِ کوتاهه که در عین مختصر بودن بسیار قابل تامل هستن. هر داستانک به یکی از نمایش‌های دلقک می‌پردازه که روی صحنه‌ی نمایش اجرا میکنه. داستانک‌های این مجموعه معمولا 4 صفحه هستن و عمیقا آدم رو بفکر فرو میبرن

بریده ای از کتاب (4)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • حسین زبردست
    • 0

    سالن، در تاریکی و سکوت؛ صحنه، شناور در جادوی چشم‌نوازِ رنگ‌ها؛ و در میانِ آن‌ها دلقک در وسطِ صحنه ایستاده بود... و البتّه دورتادور او سرهایی دیده می‌شد... سرها و تن‌هایی نشسته روی صندلی‌های دایره‌واری که دلقک را در میان گرفته بودند. آدمک‌هایی خاموش و خیره به دلقک، نشسته بر روی صندلی‌ها. از داستان اره‌برقی اپیزود 18 کتاب دلقک خانه

  • تصویر کاربر

    • حسین زبردست
    • 0

    تقریباً سالن خالی شده بود و هر لحظه که می‌گذشت یکی از تماشاگران از جایش بلند می‌شد و به چاک می‌زد. یکی بسیار پُر شتاب و با عجله خودش را به در می‌رساند، یکی آهسته و پاورچین جوری که توجه کسی را جلب نکند راهِ خروجی را در پیش می‌گرفت. دلقک هم هنوز کنارِ آونگِ آتش ایستاده بود و آن را حرکت می‌داد. از داستانِ آونگِ آشوب اپیزود 31 کتاب دلقک‌خانه

  • تصویر کاربر

    • حسین زبردست
    • 0

    سگ عوعو می‌کرد و به خود می‌پیچید، موسیقیِ بیس‌دار می‌کوفت و صحنه از هم می‌پاشید. پشم‌های سگ و کُرک‌های کاموا توی فضا پخش شده و رقصِ نور روی آن‌ها آشوب به پا کرده بود. حالا فقط یک سگِ زخمی و گَر با چشم‌هایی خون‌آلود و از حدقه بیرون زده روی صحنه بود که هنوز خودش را گاز می‌گرفت. تماشاگران خوب که دقت کردند، دیدند از دلقک اثری نیست. از داستان سگ‌بازی اپیزود 30 کتاب

  • 1
  • 2
عیدی