نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات مادیار منتشر کرد:
یکی از افسران استخبارات عراق برای سربازی کورد تعریف کرده بود که در جریان عملیات نظامی انفال همراه سرهنگ هاشم بوده است. با چشمان خود دیده که در محل جمع آوری مردم در منطقه ی کرکوک زیبایی زنی سرهنگ هاشم را مجذوب خود کرده است. سرهنگ هاشم به سربازان دستور می دهد که آن زن را نزد وی ببرند؛ وقتی زن را نزد او می آورند کودکی نیز به همراه دارد؛ سرهنگ هاشم از وی می پرسد: «این بچه چه نسبتی با تو دارد؟» و زن در جواب می گوید: «پسرم است». سپس به سربازان دستور می دهد که زن را در خودرو شخصی اش سوار کنند و پسربچه را به میان مردم باز گردانند. وقتی سربازان می خواهند بچه را از مادرش جدا کنند، مادر راضی نشده و بچه را محکم بغل می کند؛ سرهنگ هاشم می گوید: « ایرادی ندارد، بچه را هم سوار کنید. به اجبار زن و پسر را بر صندلی عقب ماشین می نشانند و سرهنگ هاشم نیز کنار آنها سوار می شود راننده و افسری که داستان را نقل می کند هم در صندلی های جلوی ماشین می نشینند در راه سرهنگ هاشم دستش را بر پای زن می کشد، زن متوجه می شود که منظور و هدف وی چیست. آنها به پلی که رودخانه ای در زیر آن جاری بوده می رسند که افسر محل دقیق آن را به خاطر ندارد؛ قبل از رسیدن به پل زن می گوید: «بر شرع شرمی نیست و دستشویی دارم»؛ سرهنگ هاشم به راننده دستور توقف می دهد. زن پسرش را نیز از ماشین پیاده و وی را بغل می کند سپس خود را به داخل رودخانه می اندازد و هر دو غرق می شوند... اما اجازه نمی دهد به وی تجاوز کنند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.