نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر نی منتشر کرد:
از نگاه دیوید ادوارد کوپر باغبانی کردوکاری است که اگر با قوهی تشخیص حسیِ مناسب درگیرش شوید بیش از هر کردوکار دیگری تجسمبخش حقیقتِ رابطهی میان انسان و جهانش است. کوپر در این کتابِ اندیشمندانه و تأملبرانگیز با روشی یگانه و مهیج در مفهومسازی نشان میدهد که چطور تأمل دقیق بر کردوکارهای باغبانی و فهم این کردوکارها میتواند باعث بروز نوعی مکاشفه در اسرار هستی شود. به گفتهی جان کاتینگهام، فیلسوف انگلیسی، کتاب فلسفهی باغها نمونهای ژرف و پرمحتوا از تأمل فلسفی است که نشان میدهد چطور فلسفه، با وجود تمامی نقدهای بیامان، هنوز میتواند به زبان بشریت سخن بگوید. اگر به دنبال درک باغبانی و رابطهی ما با طبیعت و هنر باشید و به فلسفه، باغها و باغبانی علاقهمند باشید، این کتاب پر از نمونههای روشنگر، نکات تأملبرانگیز و به لحاظ فکری بسیار چالشبرانگیز است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
فلسفهٔ باغها از سایت آمازون امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
فلسفهٔ باغها اثر دیوید ادوارد کوپر نویسنده و فیلسوف بریتانیایی است. این کتاب که در سال 2006 منتشر شد ابتدا مقالهای بود که نویسنده آن را در سال 2002 در همایش سالانهٔ انجمن زیباشناسی بریتانیا ارائه داد و سپس با بسط اندیشههایش، کتابِ فلسفهٔ باغ را نوشت. او در این کتاب به موضوعی بسیار جدید پرداخته و از اهمیت باغها سخن میگوید و مبحث گستردهای از زیباییشناسی، اخلاق و معنای باغها را در این کتاب پوشش داده است.
«اظهارات نویسنده در کتابِ فلسفهٔ باغها خوانندگان را شگفتزده خواهد کرد، حتی آنهایی که عاشق باغ هستند یا از باغبانی لذت میبرند، چون او به این نتیجه میرسد که باغبانی کاری است که اگر با حساسیت مناسب به آن پرداخته شود، بیش از هر عمل دیگری حقیقت رابطهٔ انسان با جهان را تجسم میبخشد. کوپر روش نسبتاً منحصربهفردی برای مفهومسازی و تأمل بر باغ و شیوههای باغبانی انتخاب کرده است.» - دونالد کرافورد، نقدهای فلسفی نوتردام
«کتابِ فلسفهٔ باغها از نظر فکری بسیار چالشبرانگیز اما بسیار خواندنی است. این کتاب بهترین هدیه برای فیلسوفان و متفکران خواهد بود.» - تیم ریچاردسون، دیلی تلگراف
«تحلیلی با استدلال پیچیده، زیبا و ظریف و بسیار حساس از معنای باغها و نوع فعالیت آنها... دیوید ای. کوپر کتابی نوشته است که هر کسی بخواهد باغبانی، رابطهٔ ما با طبیعت و هنرها را درک کند، این کتاب را خواهد ستود.» - مارا میلر، مجلهٔ زیباشناسی و نقد هنر
کتابِ فلسفهٔ باغها بسیاری از موضوعات فلسفی در رابطه با زندگی را برای دانشجویان و دانشپژوهان زیباییشناسی، اخلاق، مطالعات فرهنگی و زیستمحیطی آشکار میکند. این کتاب حتی برای کسانی مناسب است که به باغ و باغداری علاقهمند دارند.
«در سالهای اخیر حجم آثار فلسفی دربارهٔ باغها بسیار اندک بوده، آنقدر اندک که نویسندگانشان نوشتهٔ خود را با انگشت نهادن بر همین بیاعتناییِ نسبیِ فلسفهٔ مدرن به باغ آغاز میکنند؛ همان کاری که من اینک میکنم. وجه تسمیهٔ کتاب حاضر هم که با حرف تعریفِ نامعینِ «A» شروع شده است بیربط به این بیاعتناییِ فراگیر نیست. وقتی درونِ جامعهٔ فلسفیْ ادبیاتی جاندار دربارهٔ باغها اصلاً وجود نداشته باشد، فهم مشترکی از «رشتهٔ» (مطالعاتیِ) فلسفهٔ باغها وجود ندارد، آن هم رشتهای که «مسئله»، «روش» و «برنامههای پژوهشیِ» دقیق خود را داشته باشد. میتوان از فلسفهٔ ذهن یا فلسفهٔ علم یا فلسفهٔ هنر گفت و در موردشان نوشت، اما نمیتوان همین روش را در باب فلسفهٔ باغها به کار گرفت. کسانی که کتابی با عنوانِ فلسفهٔ ذهن میخرند انتظار دارند آن کتاب دیباچهای بر رشتهٔ فلسفهٔ ذهن باشد. شاید فلسفهٔ باغها عنوانی فریبنده باشد، چون هنوز هیچ رشتهای وجود ندارد که معرف چنین فلسفهای باشد. در بخش بعد شرح میدهم که دامنهٔ بیاعتنایی به باغها تا کجا گسترانیده شده و اصلاً چرا چنین شده است. در اینجا برای اینکه منظور اصلیام مشخص شود، فقط اشاره میکنم که این بیاعتنایی در بادیِ امر عجیب است. یکی از دلایلش این است که باغها بیتردید پرسشهای بسیاری پیش میکشند، مثل پرسشهایی که فیلسوفانِ معاصر هنر طرح میکنند: پرسشهای مفهومی (باغ چیست؛)؟ پرسشهای هستیشناختی (آیا باغ فقط یک ابژهٔ فیزیکی پیچیده است؛)؟ پرسشهای هنجاری (چه چیزی باغ را موفق یا «محشر» میکند؟) و پرسشهایی از این دست.»
«دربارهٔ رابطه بین فلسفه و باغ و نیز دربارهٔ ملاحظات پیرامون این رابطه نوشتهجات کم نیست. مثلاً میتوان مضمون باغ را بهمنزلهٔ مکانی در نظر گرفت که بهخصوص مناسب سلوک اندیشیدن و بحثوجدل فلسفی است، که پیشتر باتیستی به آن گریزی زده بود و عقبهٔ آن دستکم به اپیکور میرسد، جان ایوِلن این مضمون را پی گرفت و «کوشید نشان دهد چطور هوا و طبیعت خاص باغها... بر شورمندی فلسفی... تأثیر میگذارد.» (نقلشده در Casey 1993:145) همچنین میتوان به کاوشهای نظری اندیشید و به اینکه بستر فلسفی یک عصر چگونه بر ذوق و سلیقهٔ باغ در همان عصر تأثیر گذاشته است. مثلاً هریک از فصول تاریخیِ چشماندازِ انسان اثر جفری و سوزان جلیکو شرحی کلی از مشرب فلسفی غالب ارائه میدهند، بهفرض «ماتریالیسم مسرتبخش» در فرانسهٔ قرن هفده یا «لیبرالیسم فلسفی و تجربهگرایی» در آلمان و انگلستانِ همان دوره، که بخشی از پسزمینهٔ فرهنگی را شکل دادند و باغهای آن کشور بر اساس همان پسزمینهٔ فرهنگی طراحی شدند. اما تأمل دربارهٔ پیوندها میان فلسفه و باغها با این شیوهها فینفسه تأمل فلسفی دربارهٔ باغها نیست و هنگامی که دربارهٔ فلسفهٔ باغها تأمل میکنیم و به پژوهشها رجوع میکنیم، بهواقع تحتتأثیر بیاعتناییِ نسبیای قرار میگیریم که شماری از نویسندگان مدرن از آن گلهمندند. بااینهمه اغراق کردن در گلهمندی آسان است: این بیاعتنایی به هیچوجه بیاعتناییِ تمامعیاری نبوده است.»
«لازم نیست پرسش «باغ چیست؟» پرسشی ناظر به تعریف باشد. این پرسش میتواند درخواستی برای پرداختن به مسائل گوناگون و مرتبط از هستیشناختی باشد: باغ چه نوع وجودی دارد؟ باغ چه نوع هستنده یا ابژهای است؟ مثلاً آیا باغ فقط یک ابژهٔ فیزیکیِ پیچیده است؟ چه وقت، و درنتیجه با چه نوع یا چه درجهای از تغییرْ یک باغ دیگر آن باغی نیست که بود؟ و مانند اینها. پرواضح است که این نوع پرسشها شبیه پرسشهایی است که در هستیشناسی هنر دربارهٔ ابژههای هنری پرسیده میشود: آیا نقاشی فقط نوعی ابژهٔ فیزیکی است؟ یک سمفونی، جدا از اجراهایش، چه نوع وجودی دارد؟ آیا یک قطعهسنگ مرمر پس از آنکه از معبد یونانی برداشته شد و در اتاق خواب فردی ثروتمند جای گرفت، همان قطعهسنگ پیشین است؟ و مانند اینها. حال ممکن است برخی از این پرسشها، وقتی دربارهٔ باغ باشد، مسائل جدیدتری طرح کند یا مستلزم پاسخهای ویژهای متناسب با باغ باشد. اما در این شک دارم. مثلاً میگویند، بین آثار هنری، باغ منحصربهفرد است، زیرا باید مکانهای خاصی را اشغال کند، و باغ در گذرِ زمان نمیتواند مکانش را تغییر دهد. از اینرو معیارهای هویت باغ با معیارهای هویتِ مثلاً نقاشی یا گلدان متفاوت است. اما این روزها بی هیچ بحث و جدل آشکاری از باغی در نمایشگاه گل چلسی حرف میزنیم که پس از نمایش به جایی در یورکشایر یا حتی کویت منتقل شده است.»
حافظ و بسیاری دیگر از شاعرها در سرودههایشان باغهایی را وصف میکنند، باغهایی که در نقاشیهای مختلف ایرانی نیز به تصویر کشیده شدهاند و این اشعار و نقاشیها گواه جایگاه مهم باغ در فرهنگ ایرانی هستند. باغهایی که به دست مینیاتوریستها و شاعران تصویر و توصیف شدهاند نوعاً همان ساختار بنیادی را دارند یا همان چهارباغ معروف هستند که از دیرباز به دست کوروش کبیر هخامنشی و جانشینان او بنا شدهاند. پارادایس که برگرفته از اصطلاح فارسی میانهٔ «پردیس» است، به منزلهٔ «باغ سعادت» تصور میشود. چرا باغها برای مردم به این اندازه اهمیت و معنا دارند؟ این سؤال جالبی است که دیوید کوپر در کتابِ فلسفهٔ باغها به دنبال پاسخی برای آن است.
با توجه به اشتیاق نسبت به باغها در تمدن بشری باستانی و مدرن، شرقی و البته غربی جای تعجب است که فلسفهٔ مدرن این مسئله را برای طولانیمدت نادیده گرفته است. فلسفهٔ باغها نهتنها بهخودی خود موضوعی جذاب است بلکه به خواننده یادآوری میکند که موضوع زیباییشناسی گستردهتر از هنرهای زیبا است؛ که اخلاق فقط مربوط به مسائل اخلاقی نیست، بلکه به «زندگی خوب» برمیگردد؛ و اینکه فلسفهٔ زیستمحیطی نباید تنها بر «حیاتوحش» تمرکز کند و محیطی که بهدست انسان شکل گرفته است را کنار بگذارد. دیوید کوپر در کتابِ فلسفهٔ باغها کوشیده است که نشان دهد که باغها میتوانند معنای بسیار متفاوتی برای هر کسی داشته باشند. مثلاً باغ ممکن است چیزی را بازنمایی کند که دارای اهمیت تاریخی یا جامعهشناختی باشد و برای مالکش معنایی عاطفی داشته باشد. همچنین او به مفهوم کلیتر و عمیقتر باغها پرداخته است تا نفوذ متقابل یا وابستگی متقابلِ جهان طبیعی و فرهنگ انسانی را بهتصویر بکشد.
• یادداشت مترجم
• مقدمهٔ نویسنده بر ترجمهٔ فارسی
• سپاسگزاری
• یکم: اهمیت باغها
• دوم: هنر یا طبیعت؟
• سوم: هنر و طبیعت؟
• چهارم: باغها، مردم و کردوکارها
• پنجم: باغها و زندگی خوب
• ششم: معناهای باغ
• هفتم: باغ بهمثابهٔ مکاشفه
• هشتم: نتیجهگیری: تمایز باغ
• منابع
• کتاب تأملات اثر مارکول اورلیوس شاه و فیلسوفِ روم باستان و واپسین فیلسوفِ رواقی نامدار تاریخ است. او نوشتههای این کتاب را برای خودش نوشته بود، اما فربهی معنا و گستردگی میدان دیدش باعث شد تا «خودِ فردی» او مبدل به «خود جمعی» شود. بنمایههای این اثر را مقولاتی همچون خردگرایی، خودآیینی، ارادهگرایی، کلنگری و مسئلهٔ مرگ تشکیل میدهد.
• کتاب در بابِ حکمت زندگی آخرین و معروفترین اثر آرتور شوپنهاور فیلسوف آلمانی است. او در این کتاب افکار و حکمت خود را توضیح میدهد و در کنارش برای تأیید سخنانش، سخنان خردمندانی همچون هومر، ارسطو، گوته و سعدی را نقل کرده است. او در این کتاب سعادت و خوشبختی انسان را به سه بخش تقسیم کرده و نشان میدهد چطور میتوان به سعادت و خوشبختی رسید.
دیوید ادوارد کوپر در سال 1942 بهدنیا آمد. او نویسنده و فیلسوف بریتانیایی و استاد بازنشستهٔ فلسفهٔ دانشگاه دورهام است. او در شهر ساریِ انگلستان بزرگ شد و سپس به دانشگاه ادموند هالِ آکسفورد رفت، دانشگاهی که اولینبار در سال 1967 در آن بهعنوان مدرس فلسفه مشغول به کار شد. او پیش از آنکه در سال 1986 استاد فلسفهٔ دانشگاه دورهام شود، در دانشگاههای میامی، لندن و ساری تدریس کرد و تا زمان بازنشستگی در سال 2008 در ساری ماند. او در طول دوران تحصیل نیز استاد مدعو دانشگاههای ایالات متحده، کانادا، مالت، سریلانکا و آفریقای جنوبی بود. کوپر رئیس سابق انجمن ارسطویی، انجمن ذهن، انجمن فردریش نیچه و انجمن فلسفهٔ آموزش بریتانیای کبیر است. او در طیف وسیعی از موضوعات فلسفی از جمله فلسفهٔ زبان، فلسفهٔ تعلیم و تربیت، اخلاق، زیباییشناسی، محیطزیست، تکنولوژی، دین، تاریخ فلسفه و غرب، فلسفهٔ آسیایی و اروپای مدرن منتشر کرده است. در سالهای اخیر کوپر بهطور گسترده در مورد زیباییشناسی محیطی و بودایی، موسیقی و طبیعت، رابطهٔ زیبایی و فضیلت، فرهنگ غذا، اهمیت باغها و بدبینی فلسفه نوشته است.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.