نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نشر نون منتشر کرد:
هر شب که نه، ولی دیدارهایشان در پیاده روهای خیابان ولی عصر زیاد شده بود. همیشه از متروی تئاتر شهر در می آمدند درست سر چهارراه ولی عصر یک بار می رفتند به سمت انقلاب و احمد ترانه ای انقلابی برای مهتاب می خواند یک بار از کنار پارک دانشجو گرد می کردند تا پل حافظ و احمد ترانه ای دانشجویی را می خواند یک بار هم می رفتند تا میدان ولی عصر وا و احمد ترانه ای نوستالژیک را برای مهتاب می خواند یک بار هم قل می خوردند. در سرازیری ولی عصر تا سه راه جمهوری و احمد ترانه ای به سبک دستفروش ها می خواند همان طور که قدم می زدند، او می خواند و عابران نگاهشان می کردند؛ اول به احمد و بعد به مهتاب خیلی ها ناباورانه برمی گشتند دوباره نگاه می کردند که نکند اشتباه دیده اند. خیلی ها با دلسوزی و مهربانی نگاهشان می کردند بعضی ها هم نگاه تحسین آمیزی داشتند و برایشان دست می زدند آن ها هر شب با هم شام می خوردند به حساب مهتاب بعد هردو سوار بی آرتی می شدند؛ احمد به سمت جنوب شهر و مهتاب به سمت شمال شهر.
از متن رمان
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.