پنج ماه و شانزده روز

(0)

750,000ریال

675,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
4

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب پنج ماه و شانزده روز

انتشارات سیب سرخ منتشر کرد :
پاشنه های بلند کفش هایم روی سنگ های اتاق مراقبت های ویژه تق و تق صدا می کرد نشستم روی صندلی کنار تخت چشم هایش را باز کرد لبخند زد و با ته مانده ی توانش :گفت «تیپ زدی صدایش انگار از سال های دور می آمد از آن روزی که توی حیاط دانشگاه با هم قهوه ی داغ می خوردیم. پای من گیر کرد به قلوه سنگ، سکندری خوردم و لیوان قهوه شتک زد روی پیراهن آبی یوسف تمام کلاس های عصر را با کاپشن چرم نشست روی صندلی و شرشر عرق ریخت تا کسی لکه های قهوه را نبیند. هی چشم هایش را می بست و هی باز می کرد و لبخند میزد. سرم را نزدیک بردم و گفتم: «یوسف» این بار چشمش را باز نکرد زیر لب گفت: «جان» یوسف مثل بچه ها ذوق زده گفتم: «دیگه از رعد و برق نمی ترسم» لبخند زد. دستگاه کنار تخت سوت ممتدی کشید پرستارها دویدند من را کنار زدند. دکمه های پیراهنش را باز کردند یوسف هنوز داشت می خندید.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی