نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر چشمه منتشر کرد: مادر هرگز آنجا نرفته بود و حالا وقتش رسیده بود كه من به آن محیط ممنوع، به آن سر نگفتنی و مشكوك راه پیدا كنم و این انگار موهبتی بود به پاس پلكنزدنهای شبانهام و نفسهای كشدار خوابزده و گرمایی كه از تراكم خون، در شقیقههایم میپیچید. بعدها خیلی چیزها را فهمیدم. بعدها... خیلی به آن روزها فكر كردم... بارها و بارها آن صحنهها در ذهنم تكرار شدند: وقتی پشت لبم تازه سبز شده بود. وقتی خط ریش چكمهای میگذاشتم، آدامس میجویدم و رمان میخواندم. وقتی دانشكده را شروع كردم. وقتی پدرم مرد و زنم زیپ كاور كت و شلوار مهمانیام را كشید و گره كراوات مشكیام را زیر چانهام سفت كرد. وقتی بارها و بارها در ازدحام كلاسها، با ماژیك وایتبرد روی میز استاد كوبیدم و توجه دانشجوها را جلب كردم. وقتی طرح صورت مادر را زیر ملافه سفید بیمارستان دیدم. "30بوک نمایشگاه کتاب در صفحه مانیتور شما"
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.