لباس آبی روی بند رخت

لباس آبی روی بند رخت

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
60

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب لباس آبی روی بند رخت

اول من شهلا رو دیدم. نه، اول کاظم. یعنی اول من ولی چون کاظم اول گفت، بعدش هر چی من می‌گفتم دنگی میزد تو سرم می‌گفت: «غلط کردی.» ولی خدا که می‌دونه اول من دیدمش، خودمم تو دلم می‌دونم. تازه‌شم آدم که از دست داداشش ناراحت نمیشه. آخه من و کاظم دوقلوییم. اول من دنیا اومدم. اون‌وقت یه‌قلو بودم. بعدش دو دقه شده، بعد شده پنج دقه، ده دقه که شده مث این‌که مامانم داشته می‌مرده، بابام نذر کرده اگه نمیرن، یعنی مامانم و کاظم، اون‌موقع که اسم نداشته، بابام نذر کرده اسمشو بذاره کاظم. این شده که من کامبیزم ولی کاظم کاظمه.

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 80 صفحه
    • 100 گرم
    • 1
    • 1388

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی