داستان جاوید

داستان جاوید

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
693

علاقه مندان به این کتاب
6

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب داستان جاوید

انتشارات البرز منتشر کرد :
...روزی داغ و خشک،آخرهای تابستان سال 1301 هجری شمسی بود.راه خاکی،زیرآفتاب سوزان،مرده و تفته می نمود.کوره راه،از میان بیابان کویری و غبارآلود،اینجا و آنجا گم و گور می شد.
از افق آخرین پیچ راه دراز،که به آبادی شورآب نزدیک قم می رسید، دو مسافر با یک قاطر پیش می آمدند.
یکی از دو مسافر،آن که دنبال قاطر می آمد،پسرک لاغر و گیوه پوشیده ای بود با پیراهن گشاد و سفید و بلندی که روی سدره سفید،چسب تنش پوشیده بود.روی پیراهن،بند کشتی سفیدش را سفت دور کمرش بسته و چندین گره زده بود.مسافر د وم پیرمرد ریش سفیدی بود،که او هم جبه بسیار بلندی روی سدره اش پوشیده بود و کلاه کتانی کوچک و گردی به سر داشت..
-از متن کتاب
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی