کوکوی کبوتران حرم

کوکوی کبوتران حرم (بوتیمار)

(7)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
1143

علاقه مندان به این کتاب
4

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب کوکوی کبوتران حرم

فاطمه:عشق نجاتت داده دختر.اسم سربازه چی بود؟ هما:هیچوقت نفهمیدم اسم واقعیشو اتیکت که نداشت یعنی هیچ سربازی اتیکت نداشت مطمئنم که اسم واقعیش نبود.مهم نبود اسمش من عاشق اون وقتایی بودم که اون خاکی و گل آلود از خط می اومد. کنار مخابرات اهواز ساعت نه صبح هر چهارشنبه من وایستاده بودم.می رسید با رفیقاش خداحافظی می کرد سربازای لشگر خرسان می دونستن که یه دختر با چادر عربی همیشه چهار شنبه ها تو محل پارکینگ ماشینای لشگر ایستاده با کی کار داره!... می گفت بیشتر رفیقام به من حسودیشون میشه آخه اون وقتا من با عشوه ای ساختگی خیلی خوشگل بودم!

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی