نظر خود را برای ما ثبت کنید
اولین باری را که چشمش به او خورد،خوب به خاطر داشت آن روز هم برای گرفتن آتش بیرون رفته بود بود.نزدیک آتشکده داشت به بالا نگاه می کرد،چشمان درشتش از انعکاس آسمان برق عجیبی داشت.قلب ایراندخت تندتر تپید.-«ببخشید می روید کنار تا من رد شوم؟» -«آه،بله،بله،عذر می خواهم حواسم نبود» بی آنکه نگاهی به او بکند کنار رفت تا ایراندخت بگذرد اما دختر هرگز آن چهره و آن نگاه آسمانی از خاطرش نرفت.بعد از آن یک بار دیگر او را در آتشکده دید و فهمید روزبه پسر بدخشان بزرگ است.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
طراحی جلد خیلی خیلی به موضوع داستان میومد..
خییلی سال این کتاب رو خوندم تما هنوز از ته دلم دوسش دارم. طراحی جلد هم باید بگم بینظیره )))
فقط میتونم بگم خیلی خوب بود. چسبید به من.