نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات البرز منتشر کرد :
در ابتدا فکر کردم آنچه حس می کنم تنها خستگی است، اما همراه آن حس فراگیری از وحشت آمد که هرگز در گذشته آن را حس نکرده بودم.رو آن مدام گریه می کرد، و من کم کم از آن لحظه ای که کریس او را از نزد من بیاورد می ترسیدم.من به تدریج دچار حس بیمارگونه ای در معده ام شدم؛ مثل آن بود که رفتاری شیطانی را دور سینه ام محکم می بندند.به جای اضطراب عصبی که اغلب همراه وحشت وجود دارد، حسی از تباهی بر من مستولی شد.من به زحمت تکان می خوردم.روی تختم نشسته بودم، ضجه ای عمیق، آهسته، و سوزناک کشیدم.من به سادگی ضعف روحی یا حالت گریان، آن طور که به من گفته شده بود ممکن است به آن دچار شوم، نداشتم.این چیز کاملا متفاوتی بود.در گذشته، موقعی که افسرده می شدم یا احساس غم یا ناامیدی می کردم، می دانستم می توانم آن را با ورزش ، یک شب خواب خوب، یا صرف شامی دلپذیر با یک دوست برطرف کنم.اگر علایم پیش از قاعدگی مرا درون گرا یا مالیخولیایی می کرد، یا اگر فشارهای زندگی مرا غمگین می کرد، می دانستم این احساسات موقتی و گذراست.اما غمی که پس از زایمان داشتم با عظمت و به طور تکان کننده ای متفاوت با گذشته بود .این طور به نظر می رسید که هرگز از وجودم زائل نخواهد شد.
-از متن کتاب
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.