عصابه

عصابه

(1)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
129

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب عصابه

-چه بارونیه امشب...مردم هم بارون و سرما و گرما نمی شناسن...نمی گن زنه...حرمت داره...بچه تو بغلشه...ناسلامتی این روزها عزاداران،جونم دراومد تا... -به سلامتی اومده بودین پابوسی آقا؟... رعد و برق آسمان را روشن می کند.اتومبیل از بالای پل می گذرد. -اگه تا صبح همین طور یه نفس بباره کارون می آد تو خونه هاتون... -کاشکی چتر داشتین...بچه خیس شده...هوا سرده...سرما نخوره...سیگار بکشم اذیت نمیشین که؟... -بکش،شیشه رو پایین می دم... -بچه سرما می خوره...نمی کشم... -کجای کیان آباد می رین خانم؟... زن به خود می آید. -پرسیدم کجای کیان آباد تشربف می برین؟ -خیابون یازده... -شرقی یا غربی؟

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی