ضیافت

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
75

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب ضیافت

دلم هری ریخت پایین وقتی که دیدم خط کش بلند و کلفتش را به سوی من گرفته است و تکان می دهد. اول فکر کردم که شاید پشت سرم، پهلویم، سمت راست، سمت چپ، بالاخره کسی باشد که اشاره معلم به او باشد و نه به من. برای همین، به محض دیدن اولین تکانهای خط کش، سرم را به اطراف گرداندم تا به قول معلم ادبیات، «مشارالیه» را پیدا کنم، ولی نبود. خود من بودم که درست در امتداد تکانهای خط کش می لرزیدم. زیاد نمی ترسیدم از بلندی و کلفتی خط کش، چرا که به کار زدن نمی آمد. تا آن وقت ندیده بودیم که این خط کش دستی را سرخ، پایی را کبود یا چشمی را تر کرده باشد. به قول خودش این خط کش را همیشه در دست داشت برای نزدن...

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی