بامداد برهان

(1)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
150

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب بامداد برهان

انتشارات روزگار منتشر کرد: چشمانش را بست،انگار که حوصله ی حرف های مرا و نصیحت هایم را نداشت.هنوز به تخت نرسیده بودم که سر و کله ی یغما پیدا شد.نمیتوانستم حتی به او نگاه کنم. حرف های دیشب را تکرار و برق را خاموش کرد و رفت.نقاش آسمان،رنگ سیاهی را بر سفیدی مطلق پاشاند. تمام ثانیه های روز را در ذهن مرور میکردم.با وجود بی خوابی دیشب،خواب در چشمم لانه نمیکرد.نگاهی به فضای اتاق انداختم.نور راهرو تمام فضا را در چشم های بی خواب روشن کرده بود.لحظه ای به یاد ملحفه ی برجسته ی دیشب افتادم. دستم را به هم فشردم.نکند دوباره شاهد آن صحنه ی فجیع شوم.صدای خروپف بچه ها،درآمد. یک ساعت از خاموشی گذشته بود.نکند دوباره آن صحنه زجرآور را شاهد شوم.صدایی آرام افکار پر ازدحام و مغشوش ذهنم را به خود آورد.صدای آنا بود. آهسته گفت:مایسا بیداری؟عجیب بود در آن دو روز،هیچ وقت آنقدر با من نرم و لطیف سخن نگفته بود فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی