نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات علمی فرهنگی منتشر کرد: میخواستم بپیچم توی کوچهی اصلی که یکهو خوردم به یک چیزی و نایلون داروها از دستم افتاد. میخواستم خم شوم و از زمین بردارمشان که نگاهم قفل شد روی صورت یکی از آنها. همیشه همین است؛ وقتی از چیزی میترسی همان موقع میآید سراغت. یک لحظه انگار تمام ساعتها خوابشان رفت و سرجای ایشان ایستادند. خیره شده بودیم به هم. با این فرق که من فقط صورتش را نگاه میکردم و او داشت از انگشت شست پا تا کلهام را بررسی میکرد. چشمهایش قهوهای بودند و دندانهای جلوییاش زرد. روی ابروی سمت چپش جای بخیه بود؛ که یعنی باید حسابی حواسم را جمع کنم . میترسیدم خم شوم. از این دیوانهها هرچی فکر کنید برمیآمد. آدامسش را تف کرد توی جوی و گفت: «چاقال چته؟» فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.