چند نهنگ دریازده در حمام آفتاب

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
46

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب چند نهنگ دریازده در حمام آفتاب

انتشارات داستان منتشرکرد: گروتسکی: گفتم بس کن. با چی زدی تو سرم؟ کاترینا: با ساعت. همین ساعت گنده بدقواره که خالیش کردی و توش می‌شاشی... وقتی اومدم از کنج دیوار بردارمش توش پر از شاش بود. خیلی هول شده بودم...وقتی خواستم ساعت رو بلند کنم چشماتو باز کردی...اما تکون نخوردی. انگار منتظر بودی بکوبم توی سرت...کوبیدم. سرت شکست. شاش و خون زد بیرون. هنوز چشات باز بود. چند بار دیگه زدم که مطمئن باشم مردی. (غمگین) : گروتسکی! باور کن وقتی من می‌کوبیدم توی سرت خیلی دوستت داشتم. یعنی فکر می‌کنم که خیلی دوستت داشتم. از خونه زدم بیرون. رفتم سراغ دوستم. گروتسکی: دوستت؟ کاترینا (دستپاچه و ترسخورده) : یه پسر جوونه که وقتی چشمامو می‌بندم می‌بینمش. چون...چون فکر می‌کردم ناراحتت نمی‌کنه گفتم. (پوزخند می‌زند) : یه پسر لاغر مردنی که حتی بلد نیست یه کشیده توی صورتم بزنه. چه برسه به این‌که کبودم کنه. گروتسکی! تو بهترین کبود کن دنیایی! بی‌نظیری! من بهت افتخار می‌کنم. فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی