کلارا کالان

(4)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
278

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب کلارا کالان

انتشارات نفیر منتشرکرد: الیزابت.ان! با تمام وجود دلم می‌خواهد کمکت کنم که بفهمی چقدر همه‌ی این داستان سخت، پیچیده و جانسوز است : یک روز به تو خواهم گفت که چگونه آموختم به تماشای نور رو به افول روزهای پاییز بنشینم یا بوی خاک را در اوان بهار از دل برف‌ها بیرون بکشم؛ چگونه در یک روز زمستانی باورهایم رنگ باختند. در یک غروب تابستانی بر چرخ و فلکی سوار شدم و از اوج آن به مردی که آسیبی سخت به من رسانده بود، چشم دوختم؛ به تو خواهم گفت که روزی به رم سفر کردم و در شهر آن شاعر مرده چه شمار بزرگی جنگاور دیدم؛ به تو خواهم گفت که چگونه با پدرت، جلو در سینمایی، در تورنتو ملاقت کردم و تو پدید آمدی. شاید از همین نقطه شروع کنم و ماجرا و برایت بگویم. در یک غروب زمستانی، وقتی چراغ‌ها را زودتر از معمول روشن کنیم، یا شاید در یک روز تابستانی پر از برگ با آسمانی درخشان. قصه‌ام را با استفاده از فعل‌های کمکی شروع خواهم کرد: من...هستم. تو...هستی. آن...هست. فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (1)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • بهرام جعفرپور
    • پاسخ به نظر

    رمان به صورت نامه نگاری دو خواهر به یکدیگر است و گاهی از یادداشتهای روزانه نیز استفاده شده است .نویسنده در بیان احساسات و دنیای زنان موفق است .کتاب خوش خوان و روان است .

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی