شنگول و منگول و حبه انگور (خشتی)

(1)

200,000ریال

180,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
7493

علاقه مندان به این کتاب
3

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب شنگول و منگول و حبه انگور

انتشارات سفیر قلم منتشر کرد: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود در یک مزرعه سرسبز خانم بزی و بچه‌هایش زندگی می‌کردند. خانم بزی سه تا بزغاله خوشگل داشت به نام‌ها شنگول و منگول و حبه انگور... . فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

شنگول و منگول و حبه انگور 

کتاب شنگول و منگول و حبه انگور


بخشی از کتاب شنگول و منگول و حبه انگور:
«بله بچه‌ها، گرگ بدجنس به اشتباهات خود پی‌ برده بود. فکر کرد، و زود به خانه رفت و دست و پاهایش را حنایی کرد و دوباره پشت در آمد و در زد. تق، تق، تق. بچه‌ها همگی پرسیدند: «کیه؟ کیه؟ در میزنه در را با لنگر میزنه؟» گرگ بدجنس صدایش را نازک کرد و گفت: «منم منم مادرتان. علف آوردم سیب و کلم آوردم زودی در را باز کنید.» بزغاله‌ها دوباره گفتند: «اگر راست می‌گویی دست و پاهایت را از زیر شکاف در به ما نشان بده. گرگ هم قبول کرد. بچه‌ها وقتی دست و پاهای حنایی او را دیدند گول خوردند و فکر کردند که مادرشان است و با خوشحالی و شادی در را باز کردند.»


کودکان همیشه از خواندن کتاب لذت می‌برند و دوست دارند داستان‌ها را چند باره برایشان بخوانید. یکی از معروف‌ترین داستان‌های کودکان که بسیاری از ما در کودکی آن را شنیده‌ایم یا خوانده‌ایم و با آن‌ آشنا هستیم داستان «شنگول،‌ منگول و حبۀ انگور» است. این داستان در واقع داستانی برگرفته از مجموعه افسانه‌های برادران گریم است که اولین نسخۀ آن در سال 1812 به چاپ رسید. داستانی مشابه از همین نسخه به نام «بز بز قندی» و شنگول و منگول و حبه انگور در خاورمیانه و بخش‌هایی از اروپا نقل شده است.

معرفی کتاب شنگول و منگول و حبه انگور اثر اعظم شعبانی زعیم  

کتاب شنگول و منگول و حبه انگور که از داستان‌های برادران گریم است را اعظم شعبانی زعیم بازنویسی کرده است. این داستان در مورد نجات بچه‌ بُزها از شکم گرگ و مجازات شدن گرگ بدجنس است. مجازات گرگ بدجنس داستان شنگول و منگول و حبه انگور بسیار شبیه به مجازات گرگ داستان «شنل قرمزی» است که در آن شکم گرگ را با سنگ پُر کرده و به چاه می‌اندازند. این قصه در واقع داستانی پندآموز برای کودکان است تا به آن‌ها یاد بدهد نباید در خانه را به روی غریبه‌ها باز کنند و به هر کسی اعتماد کنند.

خلاصه داستان

نسخۀ اصلی برادران گریم به این صورت شروع می‌شود که مامان بُزی هفت بزغاله دارد. آن‌ها را در خانه تنها می‌گذارد تا به جنگل برود. قبل از ترک خانه به بزغاله‌هایش در مورد گرگی هشدار می‌دهد که حتماً در نبودش سعی می‌کند وارد خانه شود و آن‌ها را بخورد. مامان بُزی می‌گوید که گرگ حتماً وانمود می‌کند که مادر آن‌هاست تا در را باز کنند. اما بچه‌ها نباید گول بخورند و از روی پاهای سفید و صدای شیرین مادرشان می‌توانند بفهمند که چه کسی پشت در است. مامان بُزی می‌رود و هفت بچه در خانه می‌مانند. طولی نمی‌کشد که از در صدایی می‌شنوند: «بذارید بیام تو بچه‌ها، مادرتون برای همه‌تون چیزایی خریده» این گرگ بود و بچه‌ها از روی صدای خشنش فهمیدند که مادرشان پشت در نیست و او را به داخل راه ندادند. 

گرگ به مغازه رفت و کمی عسل یا دارو دزدید و با آن صدایش را تغییر داد و دوباره پشت در خانه برگشت. این بار صدای گرگ شیرین و شبیه مادرشان بود و نزدیک بود که بچه‌ها گرگ را به خانه راه بدهند اما کوچک‌ترین بزغاله از زیر شکاف در به بیرون نگاه کرد و متوجۀ پاهای سیاه و بزرگ گرگ شد و بچه‌ها دوباره در خانه را باز نکردند و گرگ دوباره رفت. این‌بار گرگ به آسیاب می‌رود و آرد می‌دزدد و به تمام سرتاپایش می‌مالد و خودش را سفید می‌کند. به خانه برمی‌گردد و دوباره در می‌زند و به بچه‌ها می‌گوید که مادرشان است. این بار بچه‌ها می‌بینند که گرگ هم پاهایش سفید است و هم صدایش شیرین است و در خانه را به روی او باز می‌کنند.

در بازنویسی این داستان بُز، سه بزغاله به نام شنگول و منگول و حبه انگور دارد و متن داستان کمی با لحن شعر برای کودکان نوشته شده است. در زیر بخشی از داستان شنگول و منگول و حبه انگور را می‌خوانیم:

«تا اینکه یک روز گرگ بدجنس منتظر شد تا خانم بزی حسابی از خانه و بچه‌ها فاصله بگیرد. بعد آمد پشت در و در زد. یکی از بچه‌ها پرسید: «کیه کیه در می‌زند؟ در رو با لنگر می‌زند؟» گرگ بدجنس گفت: «منم منم مادرتان، مادر مهربانتان. برایتان علف آوردم سیب و کلم آوردم. زود در را باز کنید.»

خواندن کتاب شنگول و منگول و حبه انگور  را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب مصور و رنگی است و با تصویرهای زیبا و کودکانه‌اش، مناسب کودکان زیر شش سال است.

«خانم بزی قصه‌ی ما وقتی به خانه برگشت و در را باز دید فهمید که اتفاقی افتاده است، دلش شور افتاد، قدم‌هایش را تند کرد وقتی به خانه رسید آنجا را به هم ریخته دید، از همه بدتر خبری از بچه‌ها نبود. خانم بزی بچه‌ها را صدا زد آهای شنگول من، منگول من، کجایی حبه انگور من. صدای ضعیفی از داخل صندوق در شنیده شد. این صدای حبه انگور بود. مادر به طرف برغاله‌اش دوید و او را بغل کرد. حبه انگور با گریه و زاری همه ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. خانم بزی با ناراحتی گفت: حالا چی کار کنم خدایا کمک کن. بعد فکر کرد و گفت میرم به جنگ گرگ تا دیر نشده باید بچه‌هایم را نجات بدهم.»

می‌توانید این کتاب زیبا را با تخفیف ویژه از فروشگاه اینترنتی کتاب سیبوک تهیه نمایید.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی