30بوک
کتاب عمومی
ادبیات
داستان کوتاه ایرانی
پرنسس ها فقرات شان بیرون نمی زند

پرنسس ها فقرات شان بیرون نمی زند

(1)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
276

علاقه مندان به این کتاب
2

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب پرنسس ها فقرات شان بیرون نمی زند

انتشارات مروارید منتشر کرد: ناگهان برق رفت. هر چه بیشتر به تاریکی زل می زدم. بیشتر می فهمیدم که جز سیاهی، چیز دیگری پیدا نیست. تنها بودم. با دست هایی یازده ساله و چشم هایی که دنبال روشنای می گشت. می دانستم کسی خانه نیست، با این حال چند بار مادرم را صدا زدم. هیچ جوابی نشنیدم. از جایم بلند شدم. کورمال کورمال خودم را به بیرون از اتاق کشاندم. زمستان بود و شعله های آبی بخاری کمی خانه را روشن کرده بود. حس می کردم کسی پشت سرم ایستاده است. حجمی نامرئی را پشت گردنم احساس می کردم. کسی پشت سرم ایستاده است. حجمی نامرئی را پشت گردنم احساس می کردم. گوش هایم تیز شده بود و چشم های گشاده ام فقط به رو به رو خیره شده بود. زل زده بودم به ور زردرنگ کم سویی که از شعله های بخاری روی فرش می تابید. می ترسیدم به پشت سرم نگاه کنم. فقط یک آرزو داشتم، کاش صدای چرخیدن کلید در قفل دربیاید. کاش در باز شود و مادرم داخل شود. فروشگاه اینترنتی 30 بوک.

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی