نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات افراز منتشر کرد:
هانیه سلطان پور :
پرده ها را کنار زدم.کسی توی باغ نبود. حال گوسفندی رت داشتم که پیش ار آن که به طور کامل بمیرد ، قصاب چاقو انداخته باشد زیر پوست تنش و بخواهد پوستش را بالا بکشد. حس کردم پوست از تنم جدا شد و تمام رگ هام پاره شد.برگشتم سمت آینه و یک بار دیگر خودم را نگاه کردم. من هرگز شبیه خودم نبودم.
پدر از پشت سرم بیرون آمد، کنارم زد و خودش ایستاد کنار آینه ، فرچه و کاسه ای از برف دستم داد و صورتش را جلو آورد و خواست تا روی صورتش را با برف بپوشانم. دست هام می لرزید. گفتم : «مرگ چه مزه ای داره سرهنگ؟»
گفت :« بزن به چاک بی خاصیت.»و با تیغ برف را از روی صورتش روبید.
برگشتم به اتاق و تابلویی را که کشیده بودم ، گذاشتم پای پنجره تا خشک شود .
«این آخر نسل ما رو می سوزونه. تو چشم هاش می خونم که نسل مارو به باد میده.»
از باغ صدای غریب و آشنای آوازی محزون می آمد. زنی کنار حوض نشسته بود و داشت یک تصنیف قدیمی را بازخوانی می کرد.
«امشب که پیش منی. غمگسار منی...»
داد زدم :«ساکت.»
سرش را بلند کرد ، با دست موج انداخت به آب و پرسید :«حالا ماه شدم؟»
باد خنکی وزید و هوا پر از گل های قاصدک شد.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.