پا طلایی های مفرغی

پا طلایی های مفرغی

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
131

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب پا طلایی های مفرغی

انتشارات داستان منتشر کرد:
سرهنگ دوست نداشت آن روز خورشید طلوع کند اما ساعتی نگذشت که نور اریبی،چون قهوه ای پایین تختش را جلا داد.لباس نوزادی ای که مهناز نشان سرهنگ داده بود زیر پا وسط اتاق افتاده بود و به طور مرموزی شیطنت می کرد.سرهنگ چشمانش را لحظه ای باز کرد و سپس بست. مهناز بیدار بود از دیشب حرفی بین آنها زده نشده بود.یعنی حوصله ی حرف زدن نداشتند.سرهنگ خود را سوار قطار می دید. قطاری که بی وقفه به طرف منطقه می رفت. از قطار پیاده شد. احساس کرد پایش را روی خاک سرخ نرمی گذاشته است که بوی باروت و خون می دهد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی