تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
«ابراهیم» یار قدیمى شهید رجایى است. آنها در بازار با همشاگردى مىکنند و سپس به دورهگردى و دستفروشى مىپردازند.استخدام محمدعلى در نیروى هوایى و پیش از آن، آموزش بهتهران، ارتباط این دو دوست را کم مىکند. اما وقتى محمدعلى ازارتش استعفا مىدهد و معلم آموزش و پرورش مىشود و فعالانه درمبارزات سیاسى شرکت مىکند، باز هم ارتباط آنها برقرار مىگردد.اما فاصلهاى بین دو دوست افتاده است. ابراهیم به گروهى نزدیکشده است که مشى مسلحانه را انتخاب کردهاند. اما رجایى بر سراصول خود پایدار است و به سبب همین مقاومت، به زندانى طولانىگرفتار مىشود و تا پیروزى انقلاب اسلامى و بازشدن درهاى زندانبه دست مردم رهایى نمىیابد. زمانى که محمدعلى وزیر آموزش و پرورش است، ابراهیم به نزد اومىآید و از گذشتهاش ابراز پشیمانى مىکند و مىگوید که از راهمنحرف شده بوده است. سپس براى جبران گذشته، عازم جبههمىشود و از ان پس تنها گه گاهى محمدعلى را مىبیند. در این ایام،محمدعلى نخستوزیر و سپس رئیس جمهورى مىشود. ابراهیم به هنگام رفت و آمد، به دفتردار محمدعلى، کشمیرى،مشکوک مىشود. به نظرش مىآید او را در جایى دیده است. اما بهیاد نمىآورد که در کجا. سرانجام، در جبهه به، یادش مىآید ومىفهمد که کشمیرى یک عنصر به شدت خطرناک است. با شتابمىآید تا محمدعلى را آگاه کند؛ اما دیر شده است... . این کتاب توسط مرکز آفرینشهاى ادبى تدوین وبا جلد شمیز منتشر شده است.
نشر سوره مهر
