دیار و تن های عاریه

دیار و تن های عاریه

(1)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
158

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب دیار و تن های عاریه

انتشارات داستان منتشر کرد:
هیچ وقت خودم را ندیده ام و وقتی به خانه ی ماموستا ژیار رفتم که دردم را دوا کند، گفت: سایه ها چشم ندارند که ببینند. گفتم: چکار می توانم بکنم؟ گفت به خواب برو و با چشم رویاها همه چیز را ببین!
آب روی صورتم پاشیدند و شاید هراسان از خواب بیدار شدم که ماموستا چین به پیشانی اش انداخت و گفت: آرام! اتفاقی نیافتاده!
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی