تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات فرای‌علم منتشر کرد:
روبی کوچولو توی اتوبوس، کنار مادرش نشسته بود و داشات به مدرسه می‌رفت. به جلو نگاه کرد، پر از ماشین بود. به عقب نگاه کرد، پر از ماشین بود. به چپ نگاه کرد، به راست نگاه کرد، همه‌جا پر از ماشین بود. حوصله‌‌‌ی روبی کوچولو سر رفت. دوید وسط اتوبوس و فریاد زد:
ای بابا دیگه بسه کی می‌رسیم مدرسه؟
مادرش با نگرانی گفت:
آروم بشین روبی جون روی صندلیت بمون
وقتی ماشین تو راهه دویدن اشتباهه
آقای راننده هم همین را گفت، اما روباه کوچولو به حرف هیچ‌کس گوش نکرد. اتوبوس به ایستگاه مدرسه که رسید، راننده ترمز کرد و روبی ولو شد و سط اتوبوس. مادرش اخمی کرد و گفت:
دیدی گفتم پسر جون وسط ماشین نمون
بعد دست او را گرفت و از روی زمین بلندش کرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
