بازگشت

بازگشت

(2)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
454

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب بازگشت

یك‌جور دلتنگی غریب به دلم چنگ انداخته بود؛ هر وقت عمو مسعود با چشم‌های مهربان و دوست‌داشتنیش این‌طور نگاهم می‌كرد دلم ضعف می‌رفت و لبریز از محبت می‌شدم. عموی دوست‌داشتنی و سراپا همه خوبی با یك دنیا عطوفت رو به من كرد: - سحر جان، تا پدرت زنده بود من حرفی نزدم و براش احترام، قائل بودم. ولی ای كاش ساكت نمی­موندم، می­دونم اشتباه كردم! آخه احترام برادر بزرگ واجبه. حالا می­خوام اشتباهمو جبران كنم. تمام سرمایه­ی پدرتو، برادرات به باد فنا دادن. از اولم منصور، پسراشو لاابالی و بی قید بار آورده بود درست مثل خودش خوش­گذران و باری به هر جهت! ولی تو، دختر عزیزم برام یك چیز دیگه­ای، همیشه مثل دختر نداشتم بودی و هستی. می‌خوام تا زنده­ام خوشبختیتو ببینم. دیگه هر چی دربه‌دری كشیدی بسه عمو! حالا خودم مثل شیر پشتت وایستادم، تا خدا بهم اجازه‌ی موندن تو این دنیا رو بده همه جوره حمایتت می­كنم؛ پس روی شرطی كه گذاشتم فكر كن چون به خاطر خودت این كارو كردم.

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی