نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات فرزان روز منتشر کرد:
بهخاطر میآورم روزی را که سکوت مرگباری بر همۀ کوچههای شهر سایه انداخته بود. دیگر فریاد شادی و صدای خندهای از گلوی کودکی در کوچهها نمیپیچید. هیچوقتِ دیگر مادر و اهل خانه را اینچنین غمگین ندیدم. برادر کوچکم اسماعیل را از دست داده بودیم. تبدار و بیرمق در چهارچوب در ایستاده بودم و مادرم را میدیدم که شانههایش با هقهقی بیصدا میلرزید. او در کنار حوض، وسط حیاط، زانو زده بود و میشنیدم که با خدا رازونیاز میکند و از او میخواهد به بچههای دیگرش رحم کند. یکی دو شب بعد، خواهر کوچکترم منیر را هم از دست دادیم. بیماریِ کُشندهای همهگیر شده بود و از هر خانواده یکی دو کودک را قربانی میکرد. شبح مرگ در کوچههای شهر میتاخت و مادران را یکی بعد از دیگری داغدار فرزندشان میکرد. من را طبیبی بهنام بقراط یا شاید دعاهای شامگاهی مادرم نجات داد. مادرم را بهیاد میآورم که با چشمانی اشکبار به من میگفت: «بیا این گِل را بو بکن تا بتوانی دوا را قورت بدهی.» از موج مهلکی که حدود نیمی از بچههای شهرمان را تارومار کرده بود، جان سالم بهدر بردم و، با مرگ اسماعیل و منیر، کوچکترین بچۀ خانه شدم.
-از متن کتاب-
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.