نظر خود را برای ما ثبت کنید
كلاه قرمز را پایین كشیدم. توی چشمهایش آب جمع شده بود. گفت:«بیانصافی كردی. حتی مهلت ندادی برگردد.» چاقو را به ضرب از پشت مادربزرگ كندم. توی گونی ماچاله شده بود. گفتم: «ما هم خانه نبودیم وقتی كه رفت و مجسمهها را شكست. مادر خواب بود وقتی كه رفت سر وقتش...» شادی گفت:«نكشت كه.» نگاهش كه كردم به روزنامهها نگاه كرد و گفت:«مگر همه چیز روبهراه نشد؟» طناب را محكم گره زدم و گفتم: «اگر گربه نبود با آن همه چسبی كه زده بود دور گردن مادر...» چهره مادر یادم آمد كه دراز كشیده بود روی تختش. گربه نشسته بود بالای سر مادر و از سوراخ كیسه به چشمهایش نگاه میكرد. چند قطره ریز روی دیواره كیسه سر میخورد.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.