تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات هزاره ققنوس منتشر کرد:
هستی!
خواب دیدم که من و تو لباس فضانوردی تمونه و توی فضا سرگردانیم. توی یه مداری داشتیم می چرخیدیم. با سرعتی یکنواخت نه میتونستیم به هم نزدیک بشیم و نه دور، من از تو پرسیدم چرا این طوری شدیم، تو گفتی ما دیگه توی زمان نیستیم و جاودانه شدیم. قانون نسبیت و از این مزخرفاتی که توی تلویزیون تماشا میکنی... من گفتم دلم نمی خواد بیفتم بیرون از زمان، اینجا خیلی ساکته، خیلی بی وزنه، دلم میخواد به یه جایی وصل بشم... تو گفتی هیچ جاذبه ای ما رو به خودش نمی کشونه، ما فقط می چرخیم.من گریه کردم ولی اشکام توی فضا معلق می موند... تو گفتی یه سیارکی هست که ممکنه جاذبه اش ما رو بگیره ولی روش هیچ انسانی نیست...من دوباره گریه کردم، دلم زمین خودمون رو میخواست با همون آدما...همون عشق ها... همون نفرت ها...همون دعواها و همون آشتی ها. گفتم کی میمیریم؟ گفتی ما دیگه نمیمیریم. ما جاودانه شدیم. ای لعنت به هرچی جاودانگی بی عشقه! ای لعنت به هرچی چرخیدن بی جاذبه ای لعنت به این عبور از زمان این بار اگه به زمین رسیدیم، پای منو به جایی ببند که هیچ از این بی تعلقی مزخرف خوشم نمیاد!
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
نشر هزاره ققنوس
