%20


دفعات مشاهده کتاب
16427
علاقهمندان به این کتاب
281
میخواهند کتاب را بخوانند.
25
کتاب را پیشنهاد میکنند
34
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
4
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات ثالث منتشر کرد:
«زندگي در پيش رو»، رماني عميق، جذاب و بسيار مردمپسند است. از محلهي فقيرنشين ميگويد و از خانههاي آنچناني. اما روايت و نگاهش کليشهاي نيست و شايد براي اولين بار جور ديگري با چنان محله و خانهاي آشنا ميشويم و ميبينيم. دنياي زندگي در پيش رو، چه بخواهيم و چه نخواهيم وجود دارد. با اين حال تنها با پذيرفتن وجود آن است که قدرت خواهيم يافت آن را ببينيم.»
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
مترجم
نشر
شابک
9789643809508
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
232 صفحه
نوبت چاپ
19
وزن
220 گرم
سال انتشار
1402
کتاب «زندگی در پیشرو» (The Life Before Us) اثر رومن گاری (Romain Gary) نویسندهٔ مشهور فرانسوی است که اولین بار این کتاب را با نام مستعار خود «اِمیل آژار» منتشر کرد. داستانی بخوانید که در آن زندگانی جریان عادی و معمولی را طی نمیکند، اما قصهاش داستان محلهای فقیرنشین و غریبنشین است. ببینید که چطور در کوچه پس کوچههای شلوغ این محلهٔ فراموش شده، پیوندی چشمگیری بین بعیدترین همراهان شکل میگیرد. این کتاب ابتدا در زبان انگلیسی با عنوان «مومو» (Momo) منتشر شده بود، اما در سال ۱۹۸۶ دوباره با عنوان «زندگی در پیشرو» منتشر شد و در سال ۱۹۷۵ برندهٔ یک جایزهٔ مهم ادبی شد. این کتاب داستان پسری عرب و یتیم به نام مومو است که به دنبال هویت و تعلق خاطر میگردد و ارادات خاصی به زنی سالخورده دارد که زخمهای پنهانی را به دوش میکشد و از او مراقبت کرده است. این دو شخصیت عجیب با هم دنیایی را پیمودهاند که با تعصب، فقر و مبارزه برای بقا شکل گرفته است اما پیوند عمیق بین آنها حسی فراتر از عشقی معمولی است.
دربارهٔ کتاب
.داستان «زندگی در پیشرو» دربارهٔ پسر بچهای عرب و حدوداً ۱۰ ساله به نام مومو است که تحت مراقبت یک پیرزن یهودی به نام رُزا خانم روزگار میگذراند. این پیرزن قبلاً در آشویتس زندانی بوده و بعدها در پاریس به فاحشگی روی آورده است. مادر مومو او را به همراه رُزا خانم که اساساً پرستار بچهٔ فاحشهها و بچههای نامشروع است، رها کرده و مومو اصلاً مادرش را ندیده است.
آنها در طبقهٔ هفتم یک آپارتمان در بلویل، منطقهای در پاریس، زندگی میکنند. در آپارتمان آنها، رُزا خانم مخفیگاهی کوچک ساخته و در آنجا اثار ارزشمند و باستانی یهودی را نگه میدارد. پسر جوان داستان ماجرای زندگی خود در این پرورشگاه مخفی و رابطهاش با رُزا خانم و سایر بچههای پرورشگاه را روایت میکند.
داستان پیش میرود تا به زمانی میرسد که رُزا خانم به شدت مریض میشود و در یک قدمی مرگ است و به مومو میگوید که دلش نمیخواهد در بیمارستان و زیر دستگاههای آنها بمیرد. با وخامت حال رُزا خانم، مومو در حالی که تلاش میکند از جان زنی که برایش مادری کرده محافظت کند، برای درک جایگاه خود در جهان نیز تلاش میکند.
ویژگیهای برجستهٔ کتاب
.«زندگی در پیشرو» رمانی عمیقاً انسانگرایانه است که به مضامینی مثل عشق، هویت، آسیبهای روحی و تابآوری از نگاه یک پسر بچه میپردازد. نویسنده در این رمان نشان میدهد که چگونه شفقت و پیوندهای خانوادگی نامتعارف میتوانند در زندگی انسان تأثیرگذار باشند. برخی از ویژگیهای شاخص این رمان عبارتاند از:
• کاوش در هویتهای به حاشیه رانده شده: نویسنده در این رمان از شخصیتهایی با پیشینههای متنوع مثل مسلمان، یهودی، مهاجر یا تراجنسیتی استفاده کرده است و بر تلاقی طرد اجتماعی تأکید دارد. این مدل از داستاننویسی و این مدل از ترتیب هویتی، خوانندگان را به چالش میکشد تا در مورد تعصب و انسانیت مشترک در زیر تفاوتهای سطحی بنگرند.
• روایتی بسیار عمیق از دید یک کودک: صدای مومو و روایت او هم سادهلوحانه و هم تیزبینانه است و دریچهای منحصربهفرد به واقعیتهای دنیای بزرگسالی میگشاید. سوءتفاهمها و تفسیرهای سادهٔ او اغلب حقایق عمیقتری را آشکار میکند و روایت داستان را هم به طرز تکاندهنده و ظریفی تغییر داده است و به سمت نوعی طنز کشانده است.
• مضامین عشق و خانواده: نویسنده در این رمان به جای خانوادهٔ اصلی، به خانوادهٔ انتخابی پرداخته است. پیوند میان رُزا خانم و مومو از پیوندهای خونی فراتر میرود و نشان میدهد که چگونه عشق و وفاداری میتواند در غیرمنتظرهترین مکانها شکوفا شود. رابطهٔ این دو نفر در جهانی سخت و ناامیدکننده، به پناهگاهی خاص تبدیل میشود.
• رویارویی با مرگ و حافظه: سلامتی رو به زوال رُزا خانم و تمایل او به مرگ به سبک خودش، موضوع اتانازی را در کانون توجه قرار میدهد. اتاق مخفی او که پُر از یادگاریهای یهودیان است، از سنگینی خاطره و نیاز به حفظ هویت حتی در سختترین روزهای زندگی سخن میگوید.
افتخارات و جوایز
.
از زمان انتشار «زندگی در پیشرو» در سال ۱۹۷۶، این اثر با استقبال چشمگیری از سوی خوانندگان مواجه شده است. برخی از افتخارات و جوایز این کتاب عبارتاند از:• برندهٔ جایزهٔ گنکور، معتبرترین جایزهٔ ادبی فرانسه (Prix Goncourt)
جالب اینجاست که چون رُمان با نام مستعار «اِمیل آژار» منتشر شده بود، بُرد این جایزه گاری را تبدیل به نویسندهای کرد که دو بار با نامهای مختلف این جایزه را دریافت کرده است، چون این جایزه بهطور سنتی تنها یک بار در طول زندگی یک نویسنده به او اهدا میشود. این ترفند ادبی، لایهای از جذابیت را به رمانی که قبل از دریافت این جایزه نیز بسیار قدرتمند بود، اضافه کرد و آن را تبدیل به یکی از جذابترین رمانهای تاریخ ادبیات مُدرن کرد.
اقتباسها از رمان «زندگی در پیشرو»
.
• با اقتباس از این رمان در سال ۱۹۷۷ فیلمی برای سینما ساخته شد که برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد و سیمون سینیوره برای بازی در نقش رُزا خانم جایزهٔ بهترین بازیگر زن را دریافت کرد.• در سال ۲۰۱۰ میریام بویر (Myriam Boyer) که خودش نقش خانم رُزا را بازی میکرد، اقتباسی تلویزیونی از این رمان را ساخت.
• در سال ۱۹۸۷، هارولد پرینس (Harold Prince) کارگردان آمریکایی، نسخهای کوتاه و موزیکال از این کتاب را با عنوان «رُزا» در برادوی بر روی صحنه بُرد.
• در ۱۳ نوامبر ۲۰۲۰، شبکهٔ نتفلیکس (Netflix) فیلم «زندگی در پیشرو» را به کارگردانی اردوارد پوینتی و بازی سوفیا لورن (Sophia Loren) منتشر کرد.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
.
اگر از مطالعهٔ رمانهای «ناتور دشت» یا «خداحافظ گاری کوپر» لذت بردهاید، این کتاب برای شماست. این رمان برای خوانندگانی است که به داستانهای احساسی و پُر طنین که به زندگیهای در حاشیه راندهشده و عشق نامتعارف میپردازد، علاقه دارند. این رمان کلاسیک بهویژه مناسب خوانندگانی است که به دنبال درک تجربهٔ مهاجرت، آسیبهای بین نسلی و قدرت پایدار شفقت در غیرمنتظرهترین مکانها میگردند. چرا رمان «زندگی در پیشرو» را بخوانیم؟
.
• داستانی عمیقاً احساسی و انسانی: این رمان به شخصیتهایی پرداخته است که اغلب در روزگار نادیده گرفته میشدند؛ کسانی مثل مهاجران، کارگران جنسی، سالمندان و فقرا که هیچگاه به درستی درک نشدهاند. نویسنده بدون تقلیل این شخصیتها به کلیشهها، آنها را در مرکز رمان خود قرار داده است. این کتاب از طریق روایت معصومانه اما هوشمندانهٔ مومو، از شما دعوت میکند تا همدلی، مبارزات و نقاط قوت این شخصیتها را ببینید و فرضیات و درک خواننده از بیعدالتی اجتماعی را به چالش میکشد.• بررسی عشق و خانوادهٔ نامتعارف به زبانی متفاوت: داستان این کتاب در اصل دربارهٔ پیوند مومو و رُزا خانم است، رابطهای که تعاریف سنتی خانواده را به چالش میکشد. عشق آنها آشفته، ناقص اما بهشدت گیجکننده و وفادارانه است و به خوانندگان یادآوری میکند که خانواده همیشه پیوند خونی نیست بلکه مراقبت، فداکاری و انسانیت است که خانواده را شکل میدهد.
• داستانی متعادل میان طنز و تراژدی: با وجود مضامین بسیار سنگین و ذکر آسیبهای هولوکاست، فقر و اتانازی، این رمان با طنز و کنایه نوشته شده است. مومو کودکی بیش نیست و همین باعث شده است که لحن صحبتش اغلب خندهدار و صادقانه باشد و وزن عاطفی داستان تحملپذیرتر و حتی تأثیرگذارتر شده است. نویسنده استادانه نشان میدهد که چطور میتوان درد را بدون از دست دادن اُمید به تصویر کشید.
• یک میراث ادبی منحصربهفرد و تکرارنشدنی: این کتاب یک رمان ساده نیست، بلکه یک میراث بسیار باارزش و ماندگار و بخشی از تاریخ ادبیات است و خواندن آن شما را به یکی از جذابترین شاهکارهای نویسندگی قرن بیستم متصل میکند.
«زندگی در پیشرو» را بخوانید چون رُمانی نادر است که داستانهای عمیق احساسی و موضوعات اجتماعی را به تصویر کشیده است و از نگاه کودک مضامینی بسیار عمیق مثل عشق، هویت و تابآوری را نشان میدهد. داستانسرایی رومن گاری هم لطیف و هم دردناک است و این کتاب تنها یک داستان را روایت نمیکند، بلکه نحوهٔ نگاه شما به دنیا را تغییر خواهد داد.
دربارهٔ نویسنده
.
رومن گاری با نام اصلی رومن کاچو (Roman Kacew) در سال ۱۹۱۴ به دنیا آمد و در ۱۹۸۰ درگذشت. او رماننویس، دیپلمات، کارگردان و خلبان جنگ جهانی دوم بود که برخی رمانهایش را با نام مستعار «اِمیل آژار» مینوشت. او تنها نویسندهای است که دو بار جایزهٔ کنگور را دریافت کرد. گاری را یکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات فرانسه در نیمهٔ دوم قرن بیستم میدانند. گاری در امپراتوری روسیه به دنیا آمد و روایتهای مختلفی از ریشه، تبار، شغل والدین و دوران کودکی خودش ارائه کرده است.گاری به همراه خانوادهاش در سال ۱۹۱۵ به روسیهٔ مرکزی تبعید شدند و تا سال ۱۹۲۰ در مسکو ماندند. آنها بعداً به شهر خودشان بازگشتند و سپس به ورشو نقلمکان کردند. وقتی گری ۱۴ ساله بود، او و مادرش بهطور غیرقانونی به فرانسه مهاجرت کردند. گری در پاریس و در رشتهٔ حقوق به تحصیل پرداخت و بعدها خلبانی هواپیما را در نیروی هوایی فرانسه آموخت.
فعالیتهای گاری در جنگ
.
با وجود اینکه گری تمام بخشهای دورهٔ خود را با موفقیت به پایان رساند اما به افسری منصوب نشد و معتقد بود تشکیلات به دلیل خارجی و یهودی بودنش به او بیاعتماد است. او در ۱۹۴۰ و در میانهٔ جنگ کمی زخمی شد و از آتش بس نیز ناامید شد. پس از شنیدن درخواست رادیویی ژنرال دوگل، تصمیم گرفت به انگلستان برود. پس از پیوستن به فرانسهٔ آزاد به درجهٔ آجودانی رسید و در سراسر آفریقا عملیات انجام داد و به درجهٔ ستوان دوم ارتقا یافت.او برای آموزش با هواپیماهای بوستون ۳ به انگلستان بازگشت. در ۲۵ ژانویه ۱۹۴۴ خلبان همراهش موقتاً نابینا شد و گری او را راهنمایی کرد تا هدف را با موفقیت بمباران کند. مصاحبههایش در اینباره و مصاحبهٔ بعدیاش با بیبیسی (BBC) و مقالهٔ روزنامهٔ ایوینیگ استاندارد (Evening Standard) بخش مهمی از دوران حرفهای او بودند. گاری مجموعاً در ۲۵ پرواز موفق شرکت کرد و بیش از ۶۵ ساعت پرواز هوایی داشت و در این مدت نام خود را به رومن گاری تغییر داد و بهخاطر شجاعتش در جنگ مدالها و افتخارات زیادی دریافت کرد.
آثار ادبی رومن گاری
.
گاری با نوشتن بیش از ۳۰ رمان، مقاله و خاطرات که برخی از آنها با نام مستعار منتشر میشد، به یکی از محبوبترین و پُرکارترین نویسندگان فرانسه تبدیل شد. گاری در سال ۱۹۵۶ برای نوشتن کتاب «ریشههای آسمان» (Les racines du ciel) جایزهٔ کنگور را دریافت کرده بود با انتشار «زندگی در پیشرو» با نام مستعار دوباره این جایزه را دریافت کرد. آکادمی بدون اطلاع از هویت نویسنده این جایزه را دوباره به او اهدا کرد و پسرعمویش را به عنوان نویسنده معرفی کرد.گاری بعداً در کتابی که پس از مرگش منتشر شد، این حقیقت را آشکار کرد. او همچنین با نامهای مستعار شاتان بوگات، رنه دوویل و فوسکو سینیبالدی و همچنین با نام اصلی خود رومن کاچو آثاری منتشر کرده بود.
معرفی کتاب مشابه: کافکا در کرانه (Kafka on the Shore)
.
اگر به داستانهایی علاقه دارید که فضای انسانی، حوادث تلخ و شیرین و پُر از همدلی را به تصویر کشیده باشید و عناصر عاطفی و انسانی پُررنگی داشته باشد، کتاب «کافکا در کرانه» اثر هاروکی ماراکامی (Haruki Murakami) نویسندهٔ مشهور ژاپنی را بخوانید. این کتاب داستانی با محوریت شخصیتی نوجوان است که تنها و سرگردان در جستوجوی هویت و معنای زندگی به پیش میرود. کتاب داستان نوجوانی به نام کافکا تامور است که برای رهایی از یک پیشگویی تاریک خانوادگی، از خانه فرار میکند و در این سفر پیرمردی عجیب که میتواند با گربهها نیز صحبت کند، با او همراه میشود. همزمان با آشکار شدن داستانهای موازی آنها، واقعیت و رویا در دنیایی سورئال از وقایع مرموز با یکدیگر در هم میآمیزد و نویسنده در این رمان به موضوعاتی مثل هویت، سرنوشت و جستوجوی تعلق میپردازد.
شباهتها و پیوندها با «زندگی در پیشرو»
.
هر دو کتاب شاهکار ادبی هستند که به بررسی مبارزات شخصیتهای جوانی میپردازند که مجبور شدهاند به دلیل شرایط زندگی خیلی زود با دنیایی پُر از رنج، تعصب و تنهایی روبهرو شوند. شخصیتهای هر دو رمان پیوندی قدرتمند با شخصیتی مُسنتر و دلسوزتر برقرار میکنند که بهرغم درد و انزوای خودشان، برای این شخصیتهای جوانتر سرپناه و حس خانواده دارند. بنابراین هر دو رمان شباهتهای بسیاری به هم دارند.• سفرهایی به سوی بلوغ: هر دو رمان شخصیتهای اصلی جوانی دارند که باید در شرایط دشوار خیلی سریع بزرگ شوند و انگار هر دو سعی میکنند از نفرین خانوادهٔ واقعی خود فرار کنند و به تنهایی با دنیای خطرناک و گیجکننده مواجه شوند. داستانهای هر دو کتاب نشان میدهد که چقدر دردناک است وقتی مجبور بشوید در سنین خیلی پایین با ترس، فقدان و مسئولیت روبهرو شوید.
• پیوندهای خانوادگی جایگزین: مومو پیوندی عمیق و عاشقانه با خانم رُزا برقرار میکند که با وجود آسیبهای روحی خودش، تبدیل به یک والد واقعی برای او میشود. بهطور مشابه در «کافکا در کرانه» روابط محافظتی و حمایتی شخصیتهای مُسنتر به شکلی سورئال، منجر به راهنمایی در یک سفر معنوی میشوند. هر دو رمان بر این نکته تأکید دارند که خانواده میتواند چیزی فراتر از پیوندهای خونی باشد و خانوادهٔ برگزیده نیز میتواند به رشد و بقا منجر شود.
• شخصیتهای به حاشیه رانده شده: هر دو رمان از شخصیتهایی استفاده کردهاند که توسط جامعه رها شدهاند و نشان میدهند چطور به راحتی عدهای میتوانند به حاشیه رانده شوند و خارج از هنجارهای اجتماعی زندگی کنند. بدین ترتیب هر دو رمان واقعیتهای اجتماعی خشن را آشکار میکنند.
• پرسشهای وجودی عمیق: هر دو کتاب قصد دارند به پرسشهای وجودی عمیقی مثل من کیستم؟ به کجا تعلق دارم؟ چرا مردم رنج میبرند پاسخ بدهند و هر دو به موضوعاتی مثل خدا، مرگ، عشق و زندگی میپردازند. این مضامین فلسفی باعث میشود خوانندگان چیزی فراتر از یک داستان ساده را تجربه کرده و در مورد جایگاه خود در جهان تأمل کنند.
هر دو کتاب از طریق داستانسرایی سورئال و عمیقاً احساسی، به پرسشهای جهانی مثل هویت، عشق و نیاز انسان به تعلق پرداختهاند و هر دو کتاب توسط نویسندگانی باارزش برای جامعهٔ ادبی نوشته شدهاند و میتوانند شما را به سفری عمیق در دل داستانهای خود بکشانند.
سخن پایانی
.
رمان «زندگی در پیشرو» حقایق واقعی زندگی را آشکار میکند. از طریق چشمان خیره و متعجب مومو، شاهد جهانی خواهید بود که در آن درد و لطافت در کنار هم قرار گرفتهاند و از هم جدا نمیشوند. نبوغ آرام کتاب در ترکیب مضامین گستردهای مثل مهاجرت، تروما، پیری و عشق و اضافه کردن آن به ریتمهای روزمرهٔ زندگی عادی، شاهکاری تکرارنشدنی است.رومن گاری این رمان را براساس پیوند شکننده اما ناگسستنی بین افرادی بنا کرده است که چیزی جز یکدیگر ندارند. قدرت ظریفِ این رمان در نحوهٔ عبور خانم رُزا و مومو از میان تحقیرهای زندگی با انعطافپذیری و ظرافت است. آپارتمان آنها به جهانی باعزت تبدیل میشود، جایی که خاطره، بقا و شادیهای زودگذر زندگی در کنار هم وجود دارند.
این رمان به ما یادآوری میکند که عشق، در خالصانهترین شکل خود، همان چیزی است که ما در زندگی به دنبالش میگردیم. سوءتفاهمها و لحن مومو اغلب بهطرز دردناکی خندهدار هستند، اما مستقیماً قلب حقایق ناخوشایند را هدف قرار دادهاند. این لحن باعث میشود تا خوانندگان بدون ناامیدی با واقعیتهای سخت زندگی مثل مرگ، فقر و تعصب روبهرو شوند.
این کتاب عمیقاً انسانی و یک شاهکار ادبی و رمانی برای هر کسی است که به دنبال تعلق، عشق بیقیدوشرط و امید در بعیدترین جای ممکن میگردد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
.
وقتی از آلمان برگشت باز هم چند سالی زندگیاش را گذراند، اما بعد از پنجاه سال عمر، مرتب چاق شده بود و دیگر اشتهای کسی را برنمیانگیخت.میدانست برای زنهایی که زندگیشان را خودشان میچرخانند، نگهداری بچه کار مشکلی است، چون قانون به دلایل اخلاقی این کار را منع کرده است، و او هم به فکرش رسیده بود یک شبانهروزی برای بچههایی که الکی به دنیا میآمدهاند، درست کند. در زبان ما به آن میگویند، پرورشگاهِ قایمکی! شانسش هم زد و بچه هرزهای را بزرگ کرد که بعدها رئيس پلیس شد، و حالا هم شده بود پشت و پناه رُزا خانم. اما حالا دیگر شصتوپنج سال داشت و باید فقط انتظار میکشید. مخصوصا از سرطان خیلی میترسید. این مرض امان نمیدهد.
میدیدم که دارد از بین میرود. گاهی اوقات در سکوت همدیگر را نگاه میکردیم و با هم میترسیدیم، چون چیزی غیر از ترس در دنیا نداشتیم، و با آن حالووضعش هم فقط یک مادهشیر کم داشتیم که آزادانه در آپارتمان بچرخد. خب، راه چارهای پیدا کردم. در تاریکی، با چشمان باز، بیحرکت ماندم. مادهشیر میآمد، کنارم دراز میکشید و بیآنکه با کسی حرفی بزند، صورتم را میلیسید.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.

فاطمه حریری
25 اسفند 1400
کتاب لحن ساده ای داره، و قشنگ ترین چیزی که درباره این کتاب وجود داره همین لحن ساده ای هست که داستان رو از زبان و نگاه یه پسر بچه 10 ساله روایت میکنه.
0
0

سمیه رستمی
14 اسفند 1400
با خوندن کتاب میعاد درسپیده دم به رومن گاری علاقه مند شدم و با خوندن این کتاب طرفدارشون موندم.
به قلمی ساده و روون نقد میکنن
0
0

الهه باقری
04 اسفند 1400
این کتاب داستان «رزا خانم یک هرزۀ بازنشستۀ بوده که از خانههای یهودی آلمانیها آمده بوده و بعد یک پرورشگاه غیرقانونی برای بچههرزهها ساخته بود. چون هرزهها مجبور بودهاند بچههایشان را از جلوی چشم همسایههای بیشرف قایم کنند تا مبادا به مددکاران اجتماعی لوشان دهند.» در زندگی پیشرو خواننده میفهمد که زندگی با وجود سختیها و تلخیهایش همچنان ادامه دارد.
0
0

فروزان نظری
11 بهمن 1400
ادبیات داستان خیلی بامزه ست چون راوی کودک هست و این به شدت نوع روایت رو بامزه کرده.نیمه اول کتاب رو واقعا دوست دارم ولی نیمه دوم برام خسته کننده شد
0
0

سجاد ابراهیمیان
28 آبان 1400
یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم
فضا و شخصیت های باور پذیری داره
ترجمه های خانم لیلی گلستان حرف ندارند
0
0

کیانا کیمیایی اسدی
25 آبان 1400
کتابی با داستان و موضوعی بسیار نو. زبان روایی سلیس و طنز تلخ واقعی. قطعا خوندنش رو توصیه میکنم
0
0

شایسته مقدسی پور
23 آبان 1400
من عاشق این کتابم. و به همه پیشنهادش میکنم. به همه
0
0

سحر عبدالهی تبریزی
29 آبان 1399
نمیتونم بگم فوق العاده است این کتاب چون اغراقه اما کتاب در نوع خود بدکی نیست،تو ترجمه اش هم ایرادی به چشمنمیخوره..فقط داستان یجور میل به طولانی کردن داره انگار که نویسنده فقط دارن کش میدن داستانو وگرنه اخر داستان از همون اول مشخص بود
0
0
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.

سید مجتبی پژمان
11 اسفند 1401
1
هیچ چیز سفید سفید یا سیاه سیاه نیست.
سفید گاهی همان سیاه است که خودش را جور دیگری نشان می دهد.
سیاه هم گاهی سفید است که سرش کلاه رفته ست.

زینب احمدی
13 تیر 1398
15
فکر ميکنم اين گناه کارانند که راحت مي خوابند، چون چيزي حاليشان نيست و برعکس، بيگناهان نميتوانند حتي يک لحظه چشم روي هم بگذارند، چون نگران همه چيز هستند. اگر غير از اين بود، بيگناه نميشدند.
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













