یک مشت نخودچی

(0)
نویسنده:

190,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
180

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب یک مشت نخودچی

انتشارات سروش منتشر کرد :
ناگهان دو سرباز را انتهای کوچه می بینیم. می خواهیم در خانه را بزنیم، ولی می ترسیم سربازها به خانه مان حمله کنند پس بهترین گزینه فرار است. به داخل کوچه بغلی فرار می کنیم و سربازها هم که ما را دیده اند به دنبالمان می دوند. در کوچه پس کوچه های اطراف خانه می دویم و سربازها هم تعقیبمان می کنند. از جلوی خانۀ عمه رد می شویم، اما از ترس حمله سربازها در نمی زنیم. گاری شکسته ای را از دور می بینم. به نرگس اشاره می کنم و سریع به زیر گاری می خزیم و پشت چرخ های آن مخفی می شویم. به نفس نفس افتاده ایم. صدای پوتین هایشان به ما نزدیک می شود. نفس ها را در سینه حبس می کنیم. دعا دعا می کنم سربازها ما را پیدا نکنند. اگر سربازها پیدایمان می کردند معلوم نبود چه بلایی سرمان می آمد. به چادر مادرم که سرم بود، نگاه کردم. اگر سربازها پیدایمان می کردند، هم چادر را از سرمان می کشیدند و هم یادگار مادرم را می بردند. با چه رویی بدون چادر تا خانه می رفتم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی