نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات صدای معاصر منتشر کرد:
«جورجیا تن که با حمایت الینور روزولت به عنوان «مادر فرزند خواندگی مدرن» نایل شد، تلاش کرد در سیاست های فرزند خواندگی ایالات متحده ی آمریکا اصلاحاتی انجام دهد که گرچه با تسهیل فرزند خواندگی هزاران کودک بین سالهای 1920 تا 1950 این کار را عملی کرد، اما شبکه ای که او هدایت می کرد، مجوز مرگ بیش از پانصد کودک و نوجوان را صادر کرد.
مری سایکس چهار ساله که همراه خواهر نوزادش از ایوان خانه مادر مجردشان ربوده و به آسایشگاه کودکان بی سرپرست تنسی سپرده شد،می گوید: «بسیاری از این کودکان بی سرپرست نبوده و بیشترشان والدینی داشتند که عاشق فرزندان خود بودند. بچه ها اغلب در روز روشن ربوده شده و والدین با همه توان برای پس گرفتنشان در دادگاهها جنگیدند، اما آنها نگذاشتند این والدین به خواسته هایشان برسند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب تا پیش از آنکه مال تو شویم از سایت گودریدز امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب تا پیش از آنکه مال تو شویم از سایت آمازون امتیاز 4.6 از 5 را دریافت کرده است.
• بهترین کتاب داستانِ تاریخی گودریدز در سال 2017 به انتخاب کاربران گودریدز
• پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز
• پرفروشترین کتاب یواِساِی تودی
• پرفروشترین کتاب والاستریت ژورنال
• پرفروشترین کتاب پابلیشرز ویکلی
رمان تا پیش از آنکه مال تو شویم اثر لیسا وینگیت نویسندۀ آمریکایی است که در سال 2017 منتشر شد. این رمان داستانی میان واقعیت و خیال است. کودکان قهرمانان بازندۀ این کتاب هستند که مطابق معمول قربانی معصومیت، ناتوانی و ضعفشان در برابر دنیای بزرگترها میشود و عدهای فرصتطلب که حرصوطمع و امیال خود را با سوءاستفاده از کودکان فرو مینشانند آنها را گرفتار خود میکنند.
«تا پیش از آنکه مال تو شویم کتابی تأثیرگذار و جذاب است.» - مجلۀ پیپل
«لیسا وینگیت تاریخ تقریباً غیرقابلباور و وحشتناک کشور را برداشته و داستانی قدرتمند از آن نوشته است.» - پائولا مکلین
رمان پرپیچوخم، دردناک و در عین حال دلگرمکنندۀ لیسا وینگیت به خواننده یادآوری میکند که حتی اگر به مسیری افتادیم که با آن ناآشنا هستیم و حتی اگر این مسیر طوری پیش رفت که فکرش را نمیکردیم، قلبمان نباید هیچگاه فراموش کند که به کجا تعلق داریم.
«ناچار قاب عکس را برمیگردانم. رنگ عکس از کهنگی قهوهای مایل به سرخ و حاشیهاش سفید شده است. عکسی فوری از یک زوج جوان است که کنار ساحل یک دریاچه یا برکه ایستادهاند. مرد، کلاه لبهدار پوشیده و چوب ماهیگیری در دست دارد. صورتش زیر کلاه بهراحتی قابل تشخیص نیست؛ چشمهای سیاه، موهای تیره، در کل مرد برازندهای است! نحوهی ایستادنش که یک پایش را روی کندهی هیزم گذاشته و شانههای خوشتراش لاغرش را عقب کشیده، حرفها دارد از نوعی اعتمادبهنفس توأم با سرکشی؛ انگار عکاس را برای شکار به چالش میکشد. زنِ توی عکس باردار است. باد، دامن پیراهن گلدارش را بلند کرده و شکمش را که بهنظر برای پاهای لاغر و بلندش زیادی بزرگ میآید، بیرون انداخته است. موهای بور ضخیم تابدارش را روی کمرش ریخته و جلویشان را مثل دختربچهها به شکل پاپیونی کج و معوج آراسته است. این چیزی است که در وهلهی اول به چشم میآید؛ شبیه دخترهای دبیرستانیای که در مدرسه برای بازی در نمایشی مثل «خوشههای خشم» چهرهپردازی میکنند. مورد دوم، شباهت عجیب او به مامانبزرگ جودی است. چشمهایم را جمع میکنم و به عکس نزدیکتر میشوم تا بهتر بتوانم ببینمش. یاد عکسهایی میافتم که چندوقت پیش به دیوار اتاق مامانبزرگ زدیم.»
«مخصوصاً جملهی آخرش را با صدای بلند ادا میکند و به آن رنگ و لعاب میدهد. سقلمهای به زانویم میزند و خودش را بهمن میچسباند، نگاه معنیداری هم چاشنیاش میکند که یعنی این نمایش حالاحالاها ادامه دارد. بهظاهر شروع میکند با کیفش وررفتن و وانمود میکند به طور اتفاقی موضوعی بهیادش آمده است: «باغبان ما پریروز برای آزالیاها کودهای جدیدی آورده که باغبون بتسی سفارش کرده، پاییز پارسال از این کودریختن پای درختها، حالا دوبرابر درختهای ما رشد کردن. شک ندارم فصل بهار باغبونای درایدنهیل بهشون غبطه میخورن... همه غبطه میخورن. آخرای اسفند بیا و ببین چه منظرهی تماشاییای بشه! بهشت!» جملهی «جون میده واسه مراسم عروسی» را درز میگیرد. زمانی که من و الیوت نامزدیمان را اعلام کردیم، الیوت از هانیبی و بتسی قول گرفت که در مورد مراسم ازدواج دخالت و نظرشان را تحمیل نکنند که این جداً برایشان عین مرگ است. اگر الیوت این کار را نمیکرد و به آنها اجازه میداد هر طور دلشان میخواهد برنامهریزی کنند تا حالا همهچیز را بریده و دوخته بودند؛ ولی ما در پی یک زمان مناسب بودیم و دلمان میخواست بهروش خودمان عمل کنیم. فعلاً هم که مامان و بابا باید همهی همّ و غمّ خودشان را بگذارند پای سلامتی بابا، نه جشن عروسی من؛ ولی مگر میشود چنین حرفی را به هانیبی زد؟!»
«بههر جهت اگر بتوانم صلیب کوئینی را بهچنگ بیاورم، چارهای جز ردیفکردن آن کلمات در پیشگاه مرد مصلوبی که کوئینی هنگام توفان میبوسدش، ندارم. لازم باشد به هر دستاویزی میآویزم تا کوئینی زودتر فارغ شود و من خندهاش را بار دیگر ببینم. پشت در صدای چکمههای برنی روی کفپوش چوبی تقتق میکوبد و صدای افتادن صلیب روی زمین، جیرینگ، بلند میشود. برنی پشت شیشهی مهگرفته پنجره را نگاه میکند. پنجرهای که پیش از بهدنیا آمدن من از خانهی روستایی که قبلاً داشت کنده و اینجا کار گذاشته است. خانهای که دیر یا زود با مرگ مادرش و خشکسالی پس از آن بانک به مزایده میگذاشت و پنجرهها دیگر بهکارشان نمیآمد. برنی رودخانه را برای زندگی انتخاب کرد. فکرش خوب کار میکرد؛ چون در دوره رکود بزرگ اقتصادی همین رودخانه بود که باعث شد کوئینی و برنی فارغ از دغدغهی مالی و غم نان بهخوبی زندگیشان را اداره کنند. هرگاه برنی یاد آن دوران میافتد، این جمله ورد زبانش میشود: «حتی رکود هم نمیتونه رودخونه رو گشنه نگه داره. رودخونه معمای خودشو داره و تو بدترین شرایط هوای مردمشو داره.» اما امشب این معما بدجوری حلنشده باقی مانده است.»
کتاب تا پیش از آنکه مال تو شویم بر اساس داستان یکی از بدنامترین رسواییهای واقعی آمریکا نوشته شده است. افراد این داستان به سراغ رودخانهنشینها میروند و با ترفند کودکانشان را میربایند. این افراد کودکان یتیم و فقیر را به مدیر یک یتیمخانه میدهند و او سعی میکند این کودکان را به خانوادههای ثروتمند بفروشد. این کتاب برداشتی واقعی از این واقعۀ تاریخی است که در برههای از زمانی نهچندان دور در گوشههایی از قارۀ پهناور آمریکا رخ داد. اگرچه نویسنده در پرداختن به جزئیات از تخیل خود کمک گرفته است، اما طبق شواهد موجود، واقعیت از آنچه در این کتاب میخوانیم به مراتب دردناکتر بوده است. کتاب در خلال موضوع اصلی، به موارد دیگری چون شکلگیری عشق غیرمنتظره، خانوادهای درگیر سیاست و جامعه سالمندان نیز پرداخته است.
داستان کتاب در ممفیس و از سال 1939 شروع میشود. ریل فاس دوازده ساله و چهار خواهر و برادر کوچکترش زندگی جادویی خود را در قایق خانوادهشان روی رودخانۀ میسیسیپی میگذرانند. اما وقتی در یک شب طوفانی پدرشان مجبور میشود مادرشان را سریعاُ به بیمارستان برساند تمام مسئولیتها بر دوش ریل میافتد. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه چندین غریبه سعی میکنند به زور وارد قایق شوند. بچههای خانواده از هر چیز آشنایی دور میشوند و به یتیمخانۀ کودکان تنسی فرستاده میشوند اما مطمئن هستند که به زودی والدینشان به دنبالشان میآیند ولی ناگهان با حقیقتی تاریک و دردناک روبهرو میشوند، اینکه والدینشان هیچگاه نخواهند آمد. حالا ریل به لطف مدیر ظالم این یتیمخانه باید برای حفاظت خواهرها و برادرهایش در این دنیای ناآشنا و پرخطر بجنگد.
- کشتن مرغ مقلد اثر هارپر لی نویسندۀ آمریکایی است. خانم لی برای این رمان برندۀ جایزۀ پولیتزر شد. او این کتاب را بر اساس داستانی واقعی از حادثهای در محل تولدش نوشت. داستان دربارۀ وکیلی سفیدپوست به نام اسکات فینچ است که تصمیم میگیرد دفاع از سیاهپوستی را که به اتهام تجاوز محاکمه میشود برعهده بگیرد. کتاب از دید دختر نوجوان این وکیل روایت میشود که از خودپسندی و نژادپرستی مردم و حوادث طی دادگاه صحبت میکند.
- آیین خاکسپاری اثر هانا کنت بر اساس داستانی واقعی نوشته شده است. داستان کتاب دربارۀ زنی به نام آگنس ماگنوس داتر است که به جرم کشتن و سوزاندن دو مرد که ظاهراً جادوگر بودهاند منتظر اجرای حکم اعدام است. او را قبل از اجرای حکم برای تنبیه به ناحیهای دورافتاده میفرستند اما اتفاقاتی باعث میشود که مردم به گناهکاری او شک کنند.
لیسا وینگیت در سال 1965 در آلمان به دنیا آمد. او نویسندۀ آمریکایی است که نوشتن را با تشویق معلمش از زمان نوجوانی آغاز کرد. وینگیت بیش از سی رمان نوشته است و کتاب پیش از آنکه مال تو شویم او به مدت 110 هفته در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز باقی ماند و بیش از دو میلیون نسخه از این کتاب در سراسر دنیا به فروش رفت.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.