نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات بان منتشر کرد:
یک هفته توی برلین چرخیده بودند و به دوست و آشناهای فریبا سر زده بودند. کنار دیوار هم رفته بودند و عکس انداخته بودند. بعدها که فتاح عکسها را نگاه کرده بود، متوجه مأموری شده بود که اسلحهبهدست پشت سر آنها ایستاده و زل زده تو لنز دوربین.
طی سالها آنقدر چهرهی مأمور را دیده بود که مطمیٔن بود اگر هنوز زنده باشد، میتواند بشناسدش. تو خیالش روبهروی پیرمردی سفیدمو نشست و بعد از کمی خوشوبش عکس را نشانش میداد. پیرمرد چشمهایش را تنگ میکرد و خیرهی عکس میشد. بعد چند لحظه اشک از گوشهی چشمهایش میلغزید روی رگرگهی گونهها. عکس را روی زمین میانداخت و فتاح را در آغوش میگرفت... همیشه به اینجاها که میرسید رشتهی خیالش قطع میشد. نمیدانست چرا پیرمرد باید او را درآغوش بگیرد. هیچ دلیلی نداشت. اما مطمیٔن بود اگر روزی در آن موقعیت قرار بگیرد، این اتفاق میافتد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.