

انتشارات علم منتشر کرد:
بطور معمول، فلسفه را علم به ماهیت و یا حقیقت اشیاء (چیزها) میدانند . البته بین دو واژه ماهیت و حقیقت تفاوت معنایی وجود دارد .هم در فلسفه غرب، بطور اعم و هم در فلسفه اسلامی، طرفداران ماهیتگرا و طرفداران وجودگرا، ادلهای را نسبت به مواضع دیگری و در دفاع از موضع خود به میان آوردهاند . از این رو شاید واژه " حقیقت " که در خود ایهامی دارد برای کاری که در پیش داریم مناسبتر باشد چرا که ما را از نزاع اصحاب ماهیت و اصحاب وجود فارغ میکند . درباره "شئ" (چیز) نیز باید عنوان کرد که گاه از آن کلیترین امور مراد میشود و کم نیست آموزهها و گزارههایی که آن را در معنای کلی، شامل خداوند نیز گرداندهاند، هرچند که در اینجا با شاخه الهیاتی فلسفه سروکار پیدا میکنیم. دراین باره که چیز-شئ عامترین واژه بشمار میآید، که حتی شامل وجود واجب یا خداوند هم میشود، گذشته از استنادات متنی به این نوع استعمال و تعمیم، میتوان از زاویه بحث منطقی - فلسفی هم استدلال کرد .به این ترتیب که تقسیمبندی سه گانه واجب، ممکن و محال را درباره چیز-شئ – میتوان بکار برد ولی اگر واژه چیز را به موجود بدل کنیم آنگاه وجه سومین که " موجود محال " باشد دچار کژتابی معنایی میگردد . باضافه این که بکارگیری موجود برای خداوند، ناپذیرفتنی و مشکلزاست .
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













